3 Stars

رخ نیاز

ارسال شده در تاریخ : 29 تیر 1397 | شماره ثبت : H946475

« رُخ نیاز »
همین که حکم خدا شد،که ما نماز کنیم
رُخ نیاز به درگـاه بـی نیاز کنیم
طراز حکم خدا را ، که ما نـمی دانیم
نـمی شود که بر حکمش اعتراض کنیم
کسی که خط نـنوشته است،خط نمی داند
چه سود نامه ی سر بسته ای که باز کنیم
دهانِ پیـر نحیفی6 که نیست دندانـش
به خنده زشت بُوَد ،این دهان که باز کنیم
چه بهترس بر حکمش که سر نـپیچانیم
به طاعتش بـتوان خویش سر فراز کنیم
ادیب مُلک سلیمان ،که بود آصف7 پیـر
کجاست آصف دیگر ، ادب نیاز کنیم
اگر چه خضر(ع) از آن آب زندگی نوشید
چه می شود اگر آن آب ، ما نیاز کنیم
درون سینه ی ما بس که پُـر هوس باشد
نمی شود که بر آن چشمه ، راه باز کنیم
سکندری که جهانگیر بوده اس به کجاس
کجا بـشد که به فرمانش اعتراض کنیم
عجب تر آنکه زِ چنگیز کینه جو گفتیم
چو آن قشون2 که نداریم،تاخت و تاز کنیم
به ما اگر زِ فرِ3 فریدون4 که داستان گفتن
زِ سام5 تور ، توان داستان دراز کنیم
قبای کوته ما را نـمی خرنـد اصلاً
چه جای آنکه قبای کوته ، دراز کنیم
عدالتـی زِ انوشیـروان که بـشنیدیم
بیا که پایه ی عدلـی ، دوباره ساز کنیم
به پیـر تجربه گفتم: که راه ما به کجاس
بگفت : زِ تجربه باید که راه باز کنیم
قلندرا من و تو دانـشی نـمی دانیـم
خوشس به دانش حق، راه خویش باز کنیم
همای6 علم خدا ، تا که بال بـگشودس
برای دیدن آن ، چشم بـر فـراز کنیم
هر آنچه لازم ما هست می دهد بر ما
چه بهترس که خود،از خلق بی نیاز کنیم
چو کار ما به جهان است و عالم فانی
به باقیاتی از آن ، چشم خویش باز کنیم
هزار خرمن خروار7 دفترس به جهان
به نام پاک خدایَـس ، هر آنچه باز کنیم
دهان بـی بصـران را اگر نـمی بندیم
خوش است چشم بصیرت به هرچه بازکنیم
صفیر8 مرغ سحر ،بانگ می زند بر ما
صفیر نیمه شبـی نـزد حق ، فراز کنیم
نماز نیمه شبس،هر کسی که منکر اوست
بیـا به مُـرده نامیـدش ، نماز کنیم
فراز گلشن توحید ، جایگاه کیست
که نیمه شب به رضای خدا ، نماز کنیم
بدست باد حوادث دهیم حاصل خود
اگر زِ عُجب و تکبّر ، بَرش نماز کنیم
دریغ و درد که این نکته، دست ما نَـبُوَد
که بر طریقه ی دلخواه خود نماز کنیم
رهـی به منزل عقبـی به جسم ما ندهد
اگر به منزل عُنقـا9 پَـرِشت10 باز کنیم
اگر که راه خدا را هدف قرار دهیم
رسیم بـر در عقبی ، دریچه باز کنیم
نسیم صبح سعادت ، نویـد داد به ما
به صبح روشن عقبای خود ، نیاز کنیم
طرازحکم خدا،هرچه سخت وسنگین است
مبحثـش من و تو ، می توان تراز کنیم
فراز قله ی کوهـی که واجبـس بـرویم
نـمی شود همه عمر ، خواب ناز کنیم
به پای درگه معبود ، هـر چه سر بردیم
زِ هرچه منع شده اس، باید احتراز کنیم
سخن چو کوته و مرغوب و معنوی باشد
بـِه است از آنکه هزاران سخن دراز کنیم
فغان که عمر گرانمایه بـر هدر دادیم
چه سود ما که راز این عمرها باز کنیم
صفیر مرغ سحر، نغمه اش خوش الهامس
چو گوش معنوی خود ،به نغمه باز کنیم
به ما زِ کنگره ی عرش ، می زنند صفیر
که عمر خویش مبازیم و امتیاز کنیم
به بام آن ملکوتی ، که پا توان بـنهیم
چرا به زیر زمین ، پای خود دراز کنیم
نعیم آب بهشتـش ، چرا نـمی نوشیم
نعیم خاک زمینـش ، چرا نیاز کنیم
در آن دیار ملایک که روح پـر بـزند
به سیر آن ملکوتـش ، دو بال باز کنیم
هزار خار مغیلان ، به راه کعبه بُوَد
بِـه است ،بازم اگر رو سوی حجاز کنیم
به رسم و دین مسلمان اگر معتقدیم
بر این حساب رسد ،راهی امتیاز کنیم
مباد راز کسـی را در این میان آریم
زِ راز نیک و بد خلق ، فاش راز کنیم
به سیر آن ملکوتش ، حسن اگر برسیم
زِ رستگاری خود ، واجبـس نماز کنیم
٭٭٭
6- لاغر 7- ادیب و دبیر سلیمان(ع) 1- اسکندر 2- لشکر 3- شکوه 4- پادشاهی که ضحّاک را در بند کرد 5- سام نریمان 6- پرنده سعادت 7- بسیار– معادل سیصد کیلوگرم 8- آواز 9- سیمرغ 10- پریدن

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 121 نفر 179 بار خواندند

رای برای این شعر
اولین نفری باشید که به این مطلب رای می دهید
تعداد آرا :0


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا