مـردان حق مَرام عدالـت به پا کننـد
بر حکم حق و عدل و حقیقت وفا کننـد
مـردان حق به حرف حقیقت بَرَنـد پـی
درد جهالـت از هنـر خـود دوا کننـد
٭٭٭
مـردان حق طریقـه ی دانـش بـیاورنـد
نِـی خودسری و کِبر و کشاکش بیاورنـد
مـردان حق به بُعـد عدالت رسیده انـد
حتماً زِ راه و رسـم جهالت بُریده انـد
٭٭٭
غـمی دارم کـه رازش گفتنـی نیست
دهـان غـنچه اش بشکفتنـی نیست
غـم دل بر کسـی نـتوان بـگویـم
دلـم را جز هـمین غم خوردنـی نیست
٭٭٭
حـدود این غـمم نـتوان شـمارنـد
و یا مثلـش غـمی بـتوان بـیارنـد
خـداونـدا ، غـم و درد دلـم را
اگـر مـردم بـبیننـد ، جان سـپارنـد
٭٭٭
اول خـدا ، که علـم طبابت به خـلق داد
از دست خـلق طرز و نظامش بنـا نـهاد
با آن نظام و طـرز صحیـح طبابتـش
بر هـر که خواست درد دهـد ، هـزار داد
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 01 اسفند 1400 19:52
.مانا باشید و شاعر
حسن مصطفایی دهنوی 04 اسفند 1400 06:50
سلام و درود
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
فرهاد احمدیان 01 اسفند 1400 23:23
سلام و عرض درود خدمت استاد دهنوی بسیار عالی
حسن مصطفایی دهنوی 04 اسفند 1400 06:50
ازنگاه پرلطف ومحبت شما شاعر واستادگرامی
کمال تشکر را دارم
وجود بابرکتان در پناه حق باشد
خداوند شاعر را رحمت فرماید الهی آمین