« رهبر عقبی »
ای رهبر عقبی ، نظرت بر خطب1 افتد
تا این دل وابسته به تو ، در طلب افتد
ای قافله سالار ، ره منزل عقبـی
مگذار از این قافله ات ، کس عقب افتد
دانش به ره جهل و تکبر نـرود پیش
چون راه به جهل است،زِ دانش عقب افتد
در دایره ی ملک جهان ، هر که بگردید
از گردش این دایره ، آن در عجب افتد
این ملک فنا می شود و عالم باقی است
این ملک از این رهگذرش،کی عقب افتد
ملکی که به پایندگی از حکم الهی است
پایندگی آن نـشود ، بـی سبب افتد
این حادثه ی ملک تو و وسوسه ی من
فرصت ندهد تا سخنم ، با سبب افتد
از قاعده و نظم جهان ، هر که جلو رفت
بیرون شود از قاعده و در عقب افتد
هر سبزی دنیا ،که بـبینند زِ آب است
آدم که زِ آب است ، زِ چه آتش طلب افتد
مُلکی که به گردش بُوَد از حکم خداوند
حکم دیگری چون و چرا ، بی سبب افتد
در مرحله اول ،که همین ملک بنا شد
از حکم خدای است،که این منتخب افتد
هرکه بیداد و دغل2 را زِ خود ایجاد نکرد
پایه عدل وعدالت ، زِ همان در طلب افتد
دانش که مساوی نَـبُوَد ، در ره قانون
قانون مساوی ، بتـر اندر حلب3 افتد
در مسأله ی ملکس و ملت ، همه با هم
از دانش یک فرد، همش در حطب4 افتد
این دایره ی ملک جهان هر چه بگردد
از گردشـش ، آسایش ما در عقب افتد
اما عجب این است،همین گردش این خاک
کی طبق رضای من و تو در طلب افتد
این نکته ی فهمیده نگهدار و بـترسان
آن را که از این نکته ی توحید عقب افتد
در مرحله اول، که بشر دور زمین گشت
جویای تکامل شد ، تا در طلب افتد
گر هاتف غیبی به من این نکته نگفته است
پس نکته چه باشد،که بشر در طلب افتد
می ترسم از آندم که سخن راست بگویم
ترسم غضبت بـر بدنم همچو تب افتد
ناچار که من بودم و این شعر بگفتم
ترسم که به ناشکری من ، پـُر سبب افتد
ای قادر سبحانی و ای حیّ و توانا
لطفی بنما ، تا که حسن در طلب افتد
٭٭٭
1- خطبه– کار بزرگ 2- ظلم وستم – مکر وحیله 3- خراج و باج نامعین 4- سخن چینی – هیزم
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 09 اردیبهشت 1402 09:39
سلام ودرود
حسن مصطفایی دهنوی 10 اردیبهشت 1402 07:14
درود ها استاد
لطف دارید
پاینده باشید
سکینه شهبازی 10 اردیبهشت 1402 09:48
درودها عالی
حسن مصطفایی دهنوی 11 اردیبهشت 1402 06:51
ازنگاه پرلطف ومحبت شما شاعر واستاد بانوی گرامی
کمال تشکر را دارم
وجود بابرکتان در پناه حق باشد
خداوند شاعر را رحمت فرماید الهی آمین