خداوندا چرا خلقت به من گردیده اند بد دل
چرا خوشحال می گردند ، اگر پایم رَوَد درگِل
خداوندا تو می دانی که برکس بد نکردم من
توخودبرمن رهایی ده ،از این زجر و از این مشکل
٭٭٭
بپرسیدم زِ دانایـی ،چرا ترک جهان کردی
بگفتا از جهان می پُرس، چرا ظلم این چنان کردی
جهان بی مُروّت کی به من مهر و محبّت داشت
جفـا و جور از آن دیدم گراییدم به دل سردی
٭٭٭
جهان پیـر خوش منظر ، نـهد بر درد من دردی
به هر جایـی که بگریزم بَـرَم آید به پیگردی
جهان پیر است و بی بنیاد، از آن خونریزی اش فریاد
بـریزد خون من در خاک و خاکم را کُند گردی
٭٭٭
بر بام تاریک جهان ، ما گر بـپیمودیم راه
روشنتری را بنگریم از شعشع خورشید و ماه
هر چند فزونتر پی بریم ، روشنتر از این بنگریم
کز روشنای صبح آن بیرون شویم از هر سیاه
٭٭٭
تو را ای خیره سر گفتم ،که از خود با خبر باشی
مـرو راه هوسبازی ، مـرو در راه عیاشی
اگر پندم تو نـشنیدی و یا در خودسری ماندی
بـدان در عاقبت مستوجب قـهر خدا باشی
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 22 فروردین 1402 16:48
درود بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 23 فروردین 1402 08:44
درود ها
نظر لطف شماست