در کنگره دلها ،نام توچه نقشـی داشت
در کنگره هر دل ، نقش دگری بگذاشت
یارب چه تفضّل بود بر آدمیـان کردی
این مرحمت ولطفت یکدل به جهان نگذاشت
٭٭٭
با درک ما نشاید ،فکری دراین جهان کرد
ازبس که پیچ وتاب است،نتوان یکی نشان کرد
کار خدای عالم، بی غِـش و بـی زیان است
بایـد به هـر طریقی ، یک کار بـی زیان کرد
٭٭٭
ساقـی بیـاور جام مِـی ، بیرونم از آزردگی
زآن می فزونترکُن به من،این رسم وراه زندگی
گر قابل مِی نیستم،عشقش چرا دادی به من
مسروری ام افزون نما،از شوق آن مِی خوردگی
٭٭٭
مِی صافی بده ساقی ،دماغم را زِ مِی تر کُن
جهان در وَرطه جهل است،به عقلم عنایت کن
خدا رزقم تومیدادی،عنایت دِه به من روزی
مبادا جهل و خودکامی،بجای عقلم افزون کن
٭٭٭
به پای خرمن یزدان ،دلا بگذر زِ خود بینـی
که تا از خـرمن یزدان ،توانـی خوشه برچینی
طراز خـرمن یـزدان ، نشایـد متهـم کردن
طراز خرمن یزدان،همین طرز است که می بینی
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 22 آبان 1401 19:10
.مانا باشید و شاعر
حسن مصطفایی دهنوی 24 آبان 1401 06:55
سلام و درود
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید