حدود ملک یزدان را کجا بتوان بیان کردن
هرآنکس این سخن گویدلجامش بردهان کردن
حدود ملک دنیا را که عالـمها به ما گویند
حدود ملک یزدان را کـجا بتوان عیان کردن
٭٭٭
آدم ز فکرخودسری باشد به فعل سرکشی
بیهوده گردد فعل آن هر جا نماید کوششی
یارب بفریادش بِرس ارزش خودداده زدست
دانش گر از علم توجست فردی شود پُر ارزشی
٭٭٭
یارب برای دانشت بسیـار دارم خواهشی
من خود به خود نـتوان شوم دانشور پُرکوششی
گر دانشت یارم شود دانش توان آرَم بدست
گر دانشت یارم نـشد ،نتوان بیابـم دانشی
٭٭٭
در آتش عشقت خدا می سوزم از بی دانشی
دانش اگر دادی به من زین آتشم بیرون کشی
گر من در آتش سوختم ،بر تو نمی آید ضرر
بر رفع این آتش مگر نتوان نمایـم کوششی
٭٭٭
زِ دانایـی بپرسیدم چرا ترک جهان کردی
بگفتا ازجهان میپرس چرا ظلم این چنان کردی
جهان پیـر بـی بنیاد ، دهد عمر مرا بر باد
نهد این جسم من درخاک وخاکمرا کندگردی
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 24 اردیبهشت 1402 09:00
!درود
حسن مصطفایی دهنوی 25 اردیبهشت 1402 06:51
درود ها استاد
لطف دارید