وقتی هزار توی جهان را نظاره میکنی
آنجا چی بیکران نشانه هستی نشانه است
حتی ز بیکرانه آن هست بی فنا ،اکسیر ذره ای به تماشا نشسته است
در آن فراز و نشیبی که ذره ای ،دنبال روح رود تا که جان شود
آری در این جهان پر از های و هویها ،وقتی طلوع جهان را بدیده ام
تا انتهای عالم هستی قرار هست ،یک ذره باعث خلق جهان شود
ما در جهان همیشه و از دیر باز بوده ایم،شاید نشان ما در امتداد سیاه چاله ها فضایی و آنطرف ،بیرون ز کهکشان و شیری و در بیکران بود
ما را که جملگی به گیاهان و کوهها ،یا آسمان پر ستاره پر رمز و رازها
گاهی خیال ز مرگ و تباهی نبوده است
ما جملگی به ذره یک کاه بوده ایم ،در اجتماع بزرگی که آمدیم
روزی شود که جانب خود را به دیرباز ،از بیکران هستی خود در فنا شویم
ما هیچ بوده ایم ،با آنکه بودهایم ،
وقتی که در فضای پر از نور بی زمان ،در آسمان پی خورشید میروم،
دیدم که کوچک است آن در امتداد هستی بی راه کهکشان
در دام این همه اندیشه های ناب ،یک قصه فارغ از همه چیز است یک ( زمان)
ما بوده ایم و ناگه نبوده ایم؟ یا یک نظر نبوده از عدم به جهانی چنین شدیم؟؟
یک ذره بوده ایم و به ناگه جهان شدیم
با ذره ای دگر به جهانی دگر شویم
محسن جوزچی ۱۱/۹/۱۳۹۹
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 29 فروردین 1400 20:40
درود و سلام موفق و مانا باشید
کاویان هایل مقدم 30 فروردین 1400 08:56
منصور آفرید 30 فروردین 1400 12:58
درود فراوان بر شما اندیشهای همیشگی بشر که
از کجا آمده . به کجا میرود
سوالاتی بی جواب ولی ذهن انسان جستجوگر است
،
روناک غریب لکی 30 فروردین 1400 22:20
درود بر شما ادیب ارجمند،قلمتان نویسا