- لیست اشعار
- قالب
- غزل
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
milad norouzi
در07 /02/ 1371 -
مهدی ایزدی
در07 /02/ 1357 -
نجمه کی خا (روشا)
در07 /02/ 1399 -
سمیه مردیان
در07 /02/ 1399
ماه من عروسک شیشه ای من تو لطیف تر از ابریشمی ونرم تر از حریر آغوش ترانه ات لبریز عشق است شگوفه سار دلت مهربان تر از ماه بیا با من بیا بامن تا ببرمت کنار سایه ی دریا جایی که چهچه مرغان؛ چرخش یاسمن اس...
ادامه شعریاری زتو نجستم بی یار ماندم خدا با فکر بدو ذشتم هر بار ماندم خدا دویدم و پریدم در جستجو جهیدم بااین همه مساعی بیکار ماندم خدا نوشیدم و پوشیدم نازکردم و کوشیدم باصدخم و شراب هم خمار ماندم خدا اصلا گمرا...
ادامه شعرکوچه های یخ زده از کوچه های یخ زده یکشب عبور کن دستی به ساق شاخه غرق بلور کن وقتی نفس به سینه خود چاق میکنی ویرانه های شبزدگان را مرور کن بالانشین شهر پر از یاس و یاسمن! کاری برای منطقه ای سوت و ک...
ادامه شعروطن یعنی بدن ، یعنی منِ من وَطن! حتی تویی پیراهنِ من بگو بابک، ببین شیطان فراریست وطن! هر دشمنت اهریمنِ من جهان را بینهایت کن تصور جهان شد پیشِ پایت ارزنِ من گرفتم از گُلِ غیرت چه عطری گِل و بویِ...
ادامه شعرسود حاصل نشـد و من به ضرر ؛ مشکـوکم عـمـر بـیـهـوده بـگـردیـده هـدر ؛ مـشکـوکم ساقـه از ریشه جدا گشت و درخت افتادش نه به آن تـیغـه و بـر دستـه تبـر ؛ مشکـوکم بـاب شَـر بـود و نـدارد بـرکت شـکی نی...
ادامه شعربسمه العزیز شیشه و سنگ کارم همه نوشیدن از جام شرنگ است آشفتگی از وضعیت خویش به ننگ است این گونه تقلا که نشد زندگی آخر مانند شنا کردن در کام نهنگ است خوشبختی و بهروزی ما ماه شده است و کوشیدن ما چون...
ادامه شعربسمه تعالی بیشه ی تَفتیده ، شیران را به فریاد آورد خشکسالی ، ابر و باران را به فریاد آورد زود تر دلگیر گردد پیر ، از حرفِ دُرُشت بار سنگین ، ناتوانان را به فریاد آورد ظلم ، جولان می کند در حُکمفرما...
ادامه شعرمرتضی چون رفت دیگر از جهان خورشید رفت نور عالم تاب بود او آمد و تابید رفت گفت فردی کشته شد حیدر به نخلستان او فکر میکرد از عبادت آیت توحید رفت او شب هجرت به جای مصطفی خوابید ، او پیکر است او سر بود...
ادامه شعرهر کسی گفت دوستتدارم ، تو باور نکن دوست داشتن های با ادبار را باور نکن توی خلوت عاشقت باشند و توی جمع نه؟! این دو رنگی های در رفتار را باور نکن توی خلوت خوب میگویند و توی جمع نه؟! خوب بودن های ...
ادامه شعرمنم دلداده و دلدار روضه بود جانم به تن از کار روضه اگر اعمال ما گردد مجسم قیامت میروم دیدار روضه خدا را من قسم دادم که وقتی بمیرم من شوم تکرار روضه به اشکی میشود خاموش دوزخ که ناز شصت این معما...
ادامه شعردرختِ سروی ام امّا … درختِ سروی ام امّا به رویِ صخره ای پیدا میانِ برف و طوفانم امیدِ من همه فردا چنان محکم کشیدم قد، میانِ صخره یِ سرسخت به طعنه مینْگرم دایم به سیلِ سختیِ دنیا به سینه من یقین دار...
ادامه شعریک قلب پر احساس دارم برای تو * گر قسمتی باشد این هم فدای تو با دل به آ رامی هر لحظه میگفتم * عشق آتشی باشد این هم برای تو در آن نگاه تو یک لحظه من خواندم * من عاشقت هست...
ادامه شعرلذّت لبخند دیدنت شد آرزویم از فراقت من چه گویم خواب هستی یا که بیدار بغض ماندی در گلویم ای شبیهی بر گل سرخ منظری در روبرویم چون ببینم روی ماهت خوب گردد خلق وخویم ملهم شعرم تو هستی ای که دربستی به رویم...
ادامه شعرهوا خواه برکه تصویر قشنگی است اگر ماه شوی شاهد اینهمه زیبائی دلخواه شوی همسفر بودن تو مقصد زیبائی هاست جاده لبریز تماشاست که همراه شوی آسمان شب ویرانه ندارد حرفی تو اگر پنحره ی بزم شبانگاه شوی ...
ادامه شعربسمه اللطیف صبحدم سر زده طلعت خورشید ز دروازه صبح می شود فتح جهان باز به آوازه صبح گل روی تو شکفته است به بالین من و می تراود ز وجودت نفس تازه صبح می شوم محو تماشای بلور تن تو به کش و قوس دل انگی...
ادامه شعراگرچه زندگی را دوست دارم توان آرزو کردن ندارم شبیه ماهی در حال مردن به پایان غم انگیزی دچارم _ ابوالقاسم کریمی
ادامه شعرحالم گرفته ؛ غصه نخور، خوب میشوم ای عشق! در هوای تو مطلوب میشوم فرسوده بیتو هستم و رویم پُراز غبار هربار در کنارِ تو مرغوب میشوم ای ابرویت کمان و مُژه تیرِ این کمان - با من فقط نجنگ که مغلوب م...
ادامه شعرشوق پرواز حرامم باد اگر یک لحظه غافل باشم از یادت تو باشی و نچینم میوه از حسن خدادادت برایم سرنوشت خوب و زیبائی نخواهد بود اگر طرفی نبندم از شلال داده بر بادت تو آهو چشم لبریز از خرامان جلوه نازی ...
ادامه شعر«ملبس به صلح» باشد همه جا یارِ تو الله، بگو بس جز یاریِ او هر کمکی را تو بده پس قبلاز سخنی مزّه بکن ارزشِ آن را هر حرفِ نپخته بشود در دهنت گس از عِلمْ بیاموز که عالم بشوی تا - هرگز نشوی بیخبراز...
ادامه شعرنه من، آن شب خدا تو را بوئید نه دلم، آسمان تو را پوئید از دلِ باغِ سبزِ دستانت لحظه لحظه ستاره می روئید تو نبودی که جان من آمد ردَِ پای ات مُدام می جوئید در فراقِ نگاهِ تو آرام دل غریبانه یک نفس مو...
ادامه شعر