- لیست اشعار
- قالب
- چهارپاره
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
میثم محسن دخت املشی
در22 /02/ 1362 -
محمود حنیفی
در22 /02/ 1366 -
سیروس کامجو موحد
در22 /02/ 1366
گر بگیری کلامِ طارق را ننشیند غبارِ غم بر دل منشین نازنینِ من هرگز پای پائیزیانِ پا در گل 18 اردیبهشت 1399
ادامه شعرزندگی با سادگی جاریست قالب: چهارپاره وزن:فعلاتن مفاعلن فعلن بحر:خفیف مخبون محذوف می چکید از شکاف شب آرام قطره قطره شفق به روی افق نور مهتاب و ابرهای سفید حلقه حلقه دمیده دود چپق ۰۰۰ آسمان پر ستار...
ادامه شعرباهم شتابان پله ها را فتح می کردیم مثل همیشه مترو لبریز از مسافرها دستان تو محکم به دور شانه های من تا دور باشم از نگاه هیز عابرها آن روزانگاری دلم دلشوره باران بود از لابه لای ازدحام گیج آدمها خس...
ادامه شعرچه باید کرد در این روزگاران که پشتِ هر دَری فرمانِ مرگ است؟ بهار و شاخه ها سبزند از برگ ولی موجِ بلا بر مرگِ برگ است سپرده بِه وجودت بر خدایی که هر چه شادی و غم جمله از اوست بگیرد جانِ آنکه باورت ...
ادامه شعرمیدهم یک دفتری از خاطراتم درنگاهت پر کنند میدهم قول شرف اشکام جان فنجانت تر کنند میدهم جان تاکه بینی، اشک رااز چشمانت سرکنند غم وغصه وخاطرات کهنه را،ز جانت در به درکنند میگویم امشب یک نفرمنتقدد...
ادامه شعریه پرتره ی کوبیسمی از پیرهن...گردن... و صورتی که جای گریه تلخ میخنده... این ادم برعکس ریشه کرده تو خونه م ای تف به هرکی مثل تو موهاشو میبنده! با آب چی رو میشه از ذهن یه آدم شست؟! کارون یه دیوونه اس ک...
ادامه شعرعقل سرخ اشراقیان بدانند ما عقل سرخ گشتیم سیمرغ را صفیریم مست از می الستیم با عشق هم نوا شد پیمانمان از اوّل شکر خدا که هر گز دل بر هوا نبستیم گشتیم ابن سینا مشی زمانه کردیم زان رو تمام دوران در دیگدا...
ادامه شعررنگ می بازد نگاهی کز تو آتش گونه بود از برای درک احساسم جهان وارونه بود هی قدم را تندتر برداشتم بر هرقدم هرچه آمد بر سرم از چرخ این گردونه بود سخت می گیرم،همین دلبستگی هایم بس است گرچه چندی می شود د...
ادامه شعرمی نوشتم بغض را پنهان کنم شاهد من این دوچشمان ترم شاهد من آن خدایی که نشست در میان واژه های دفترم می نوشتم واژه واژه از تو و... برگ برگ دفترم می سوختند در سکوت این حرف های مشتعل چشم ها را بر قلم می د...
ادامه شعرمرگ من حادثه ای بود که از ساختمان به زمین تو فرود آمدم و رنگ شدم ایستادم وسط رابطه ای نامربوط تو که آرام شدی من به درک جنگ شدم ارتفاع و سرم و تیرچه تاثیر نداشت کوچت از کوچه ی ما حس سفر داد به من رفتی ...
ادامه شعروفای غم ز شادی بیشتر بود که شادی رفت و غم در دل هنوز است نگردد کهنه غم، این همدم دل به روز است و به روز است و به روز است 2 اردیبهشت 1399...
ادامه شعربی تو ای جایِگاهِ خوبانم زیر بارانِ اشک، تَر گشتم دور از ایران و خانه ام بودم من به ایران، به خانه، بَر گشتم پی نوشت از آغاز تاسیس سایت شعر عزیز ایران عضو آن بودم، چند ماه پیش که به سایت مراجعه...
ادامه شعرمنفور ترین ساعت دیواری دنیا امشب خبر از تلخ ترین حادثه می داد من با کلماتی متقاطع سر هر سطر او با جهت عقربه می گفت که ای داد! وقت است که تنها بنشینم به خیالم دیگر ندهم دل به کسی ،عهد نبندم اندازه یک...
ادامه شعربه احمق محبت مکن غم سزایت شود سزای محبت بدی بود و هست بزرگان دانا چه خوش گفته اند مده تیغ بُرّان به زنگی مست 30 فروردین 1399...
ادامه شعرآدم فضایی ها اگر بد هم که باش اند بهتر برای آدمیت در تلاش اند شاید که آنها هم گرفتارند ولیکن با چهره ای خندان به دنبال معاش اند آدم فضایی ها کجایید ما حسودیم گوی بدی از کهکشان را ما ربودیم هرجا که ...
ادامه شعرسوت می زد قطار تنهایی کوپه کوپه مسافری کم بود ایستگاهی نداشت من بودم چمدانی که مملو از غم بود چنگ می زد به صورتم باران قاب عکسی نشسته بی لبخند شاخه هایی شکسته از طوفان غنچه هایی گسسته از پیوند رنگ م...
ادامه شعرهَم بِتو عشق دارم هَم نفرت از تو تا من یه مویِ باریکه بی تمامیّتِ تو ، روحم از جسمِ خَستَم بفکرِ تفکیکه دلِ من مثلِ شهرِ متروکس وسعتِ بودنت که کم میشه زیرِ پس لرزه هایِ رفتنِ تو پُشتِ دیوارِ خونه خَم...
ادامه شعردر بهاری که می چکد پاییز بوی گل های تلخ وهم انگیز انعکاس از بلور تنهایی نبض های تپش دراین دهلیز *** خواب و رویا گره به شب خورده گوئیا مرگ در دلم مرده خیس باران شب به لانه جغد موج طوفان که ...
ادامه شعر,,,مادر،،،،، کوله بارت پر از غم و درد است چهره ات رود خانه ای از مرگ این چه راهیست جبر تاریخست آخرش داستان برگ و تگرگ تو خدایی خداتر از هر چیز عاشقانه ترین غزل هستی چادرت بوی عاشقی دارد تو که نوشین ت...
ادامه شعرصحنه این بود یک نمایش تلخ بعد از او نقش اولش بودم نقش من را همیشه بازی کرد اول او بود و آخرش بودم پردهءء اول نمایش شد کودکی های تلخ و نامعلوم خاطراتی که رفت و پنهان شد پشت ِ فریاد و درد نامفهوم ...
ادامه شعر