تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
منوچهر فتیان پور

هیچوقت در "به رویم" بازنکردی... دلتنگ شدم ودلتنگ نشدی "فردا " که رفتم تو ندیدی مرا برایم دلتنگی نکن که دگر راه برگشت نیست خواه گریه کنی ... یا که دنبالم کنی خورده گیری کنی که دورتر شدم در واپسین دمِ ...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

آمدنت .درخت را وسوسه شکوفه دادن می کند فصل را وسوسه عوض شدن و بهار را راهیِ دیار من آمدنت هوا را نو می کند.

ادامه شعر
مروت خیری

اینکه چرا تو را دوست دارم نمی‌دانم. اما تو را چراهر روز بیشتر دوست میدارم میدانم، زیرا که تو آخرین کسی هستی که می‌توانم دوستش بدارم...

ادامه شعر
Kazem Keshavarzkalhori

من من من در نقطه‌ی نونِ واژه‌ی‌ من حسی‌هست که‌ فقط‌ می‌خواهد مرا با عطرِ گل نرگس مست به‌ یغما‌ ببرد‌ محور پیدایش کل زمان یک زمین ، یک هوا ، آسمان من‌م اینک بهار؟...

ادامه شعر
کتایون رها

نه... نه ، نمی‌توانم باور کنم که این شهر شهر من باشد شهر من شهر گل های شقایق و دل های عاشق است شهر من جایی برای زمین خوردن ندارد شهر من شهری‌ست به لطافت پوست شب که . . باران لطافت ...

ادامه شعر
محمدعلی دهقان کروکی

قلبی‌ که، برای نجات بشریت نتپد...، در رگهای جریان دارد خونِ ابلیس...،!! محمد علی دهقانی کروکی ۳ شهریور ۹۳ هامبورگ #م_بهنام...

ادامه شعر
کتایون رها

من از زلال غم آلود مهتاب از دشت بیکران سکوت آیا به روشنایی خواهم رسید ؟ . . شب در حصارهای بلند سنگی خشم در عمیق خویش به بندم کشیده است . . دورم ز مهربانی روزهای خوب نشنیده ام صدای گرم نوازشی نشنیده ا...

ادامه شعر
حسن سهرابی

چه غریب است نفسهای من اینک در آن شهر که نفسهای تو در باور آن گم شده است حسن سهرابی

ادامه شعر
رجبعلی  باقری

بس که بِخیه خورد زخمِ زندگی دردها ناکار شدند و دستِ بخیه ها دریده تر ✍رجبعلی باقری #سپکو_بخیه

ادامه شعر
منوچهر فتیان پور

در این سرمای سوزان کنج اتاق در سکوتی مطلق بیدار مانده ام درد سختی چشم هایم را بیدار نگه داشت تمام وجودم را تر س فرا گرفت گوش هایم هر از چند گاهی به یاد شُر شُر ناودان درد اشک می کشد بی تابی می...

ادامه شعر
مسعود آزادبخت

https://s2.uupload.ir/files/۲۰۲۳۰۲۱۴_۲۰۵۶۰۴_msy0.jpg یک ثانیه اشک از صدایی که در واژه ها می رقصد لال می شود از سکوت! انگار زخمی جای خون را در فکرِ یک نفر گم کرده باشد، این بار تمام شعرهایم را ...

ادامه شعر
رجبعلی  باقری

آتش کبود چشمانت که به تاریکیِ شب هایم شعله می کشد تمامِ پهنای پریروزم را بر آتش دل دادگی ام می گیرانَد ✍رجبعلی باقری #سپکو_آتش...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

"تصویر لبخندت" نگاهم را بسته ام بر تصویر لبخندت و کشف صورت هامان. آن سوی پنجره هوا پر است که از صبح یک ریز می بارم! می خواهم چیزی بنویسم کوتاه، پس بلند می شوم به وقت قامت خورشید، تا در سینه ی من چکا...

ادامه شعر
کتایون رها

آنگاه که در خود و خانه تنها می شوم سرگردانی در کویر سکوت را مانم که فقط بتو می اندیشد به لبخند مهربانانه ات به نگاه نوازشگرانه ات بناگاه درین سکوت دوست داشتنی در این رویای شیرین ...

ادامه شعر
عبدالحلیم اکرامی = نژند

حسی دارم از حضور سکوت تلخ. سکوتی که شکستن را تمرین میکند. بهارانم را تجربه یی از زیستن نیست و دردم را گلوی پاره فریاد میزند حاشا که هنوز زنده ام. ...

ادامه شعر
فروغ گودرزی

شربتی تلخ خوراندند مرا من و شیرینی روزگاریست گم شده ایم..‌!

ادامه شعر
فروغ گودرزی

می ترسم از دردهایی که ماندگارند دردهایی که ریشه دارند می ترسم رشد کنند بپیچند بر جانم...!

ادامه شعر
پرشنگ  صوفی زاده

در پسِ این زندگی چه تجارتی پنهان است که اینگونه، روی گهواره ی زمین نوزادها با دهانی گِل بسته، یخ می زنند؟! و چرا سقفِ خانه ناگهان، سفره ی مرگ میشود... در کاشانه ای، که شبهای زیادی در آن ماه را د...

ادامه شعر
نیلوفر تیر

مردم درین حجم بی پایان سنگ و خاک میان مردگان خاموش و بی یار هست زنده ای شاهد احوال در شهر خالی از نور و شادی در این ویرانه مسکن بلاخیز هست شنوا گوشی یا حزین آوایی دست کمکی یا ناکوک سازی امید به فرجام...

ادامه شعر
ﭘﻮﻳﺎ ﻋﺰﻳﺰﻱ

ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭا ﺑﻪ ﺭﻭﻳﻢ ﺑﺴﺘﻪ اﻱ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭا ﻧﺒﻴﻨﻢ اﻱ ﺑﻲ ﺧﺒﺮ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﺴﺘﻪ اﺳﺖ ﻣﻦ ﻓﻘﻄ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭا ﻧﻤﻲ ﺑﻴﻨﻢ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا