عاطفه

ارسال شده در تاریخ : 24 بهمن 1401 | شماره ثبت : H9423828

در این سرمای سوزان کنج اتاق
در سکوتی مطلق بیدار مانده ام
درد سختی چشم هایم را بیدار نگه داشت
تمام وجودم را تر س فرا گرفت
گوش هایم هر از چند گاهی به یاد شُر شُر ناودان درد اشک می کشد
بی تابی می کرد
فریاد می کشد
چرا باید ترسید ؟
چرا باید گریه کنم؟
ازا ینکه کسی دل نگران نیست
باید عادت کنم مثه همیشه
مثه دیگر عادتها
می بینم چراغ خاموش دست راستم زیر چانه وامانده
چرا دوانگشت کوچک راستم زیر پلک به فرمان دست چپم زُل زده ؟
مگر در تقدیر افکارم چه دید
به جز اینکه بین من لبخند فاصله دید
آه دربیداری که در آغوش گرم
غم مرا چه به ناز غلت می دهد
بی وجدان این قدر قطره قطره اشک ریخت
عاطفه هم از شدتن نگرانی رها شد آرام آرام با فاصله خوابش گرفت
منوچهر فتیان پور (راد)

منوچهر فتیان پور از دفتر : سپید 02 اسفند 1401 8نظر

سپید

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5

نقطه نظرات

تعداد نظرات: 8 ارسال نظر جدید

نظر 8

امیر عاجلو 02 اسفند 1401 18:10

درود بر شما
- منوچهر فتیان پور 04 اسفند 1401 15:14
  
  سلام و احترام
  براستاد عزیــز
  ممنــون از استقبال گرمتون
  نــوش روانتــون
کتایون رها 03 اسفند 1401 16:56

استاد سلامم را پذیرا باش !
کلک هنرمند و اندیشه ای شاعرانه سبب ساز سروده روح انگیزی شد
استاد به صفحه دیگر شاعران بروید سروده اشان را تشویق و نقد کنید
آنان به صفحه جنابعالی خواهند آمد و
بدین گونه از اندیشه و تصورات یکدیگر آگاه می شویم
فضای سایت را از جوی صمیمانه و صادقانه سرشار می کنیم
مانا باشید و رستگار
- منوچهر فتیان پور 04 اسفند 1401 15:17
  
  سلام و احترام
  به سرکار خانم کتایون رها عزیــز
  ممنــون از استقبال گرمتون
  نــوش روانتــون
  حتماً بروی چشم انشاءالله
علیرضا خسروی اصل 03 اسفند 1401 17:32

بسیار زیبا است استاد
- منوچهر فتیان پور 04 اسفند 1401 15:18
  
  سلام و احترام
  بردوست شاعرعزیــز
  ممنــون از استقبال گرمتون
  نــوش روانتــون
دکتر سیدمحمدرضا لاهیجی 09 اسفند 1401 20:34

درود
- منوچهر فتیان پور 15 اسفند 1401 00:27
  
  سلام
  سپاس از حضور ارزشمند شما استاد بزرگ وارم