ماه تا صبر مرا اندازه گرفت از خورشید گذشت فاضله هاشمی غزل

بسمه اللطیف هایکو- شماره ۴۰ #خنده ات به #تماشا گذاشت #راز خلقت بهشت را.‌. Your smile brought into spectation the enigma of creation of the heaven.. بیست و سوم آبان ماه سال یکهزار و چهارصد خورشیدی ...

«شش هایکو به مناسبت سالگرد عملیات بدر (۲۰ تا ۲۸ اسفند سال ۶۳)» (۱) کنار هور تشنه است سرباز مجروح...! (۲) شعله‌ور است آب زُلالِ دجله با آتش هور...! (۳) فُرات هم به دجله ‌می‌آید روز بیست‌و سوم...! (۴) د...

(۱) نماز خورشید می‌‌خواند روزهای سیاه گل‌ِ آفتاب‌گردان...! (۲) یک نفر، از نسل من از خورشید می‌سراید هزار سال دیگر...! (۳) با نگاه تو قد می‌کشد این درخت تنها...! (۴) ویار جنگ دارد این عروس! با بوی ...

(۱) در مقدمت سَر خَم می‌کند سَروناز شیراز...! (۲) سَر کرده‌ام با روسری‌ گلدارت زمستان بی‌بهار...! (۳) زیر سایه‌‌ی مرگ ایستاده است خاورمیانه...! (۴) جان به دریا می‌سپارد پرنده‌ی مهاجر...! (۵) فریب صیا...

چهار هایکو (۱) بنفشه می‌کارد دست بهار در باغچه سیاه شهر...! (۲) با اشک می‌نشانم بهار بر قبر شهیدی بی‌نام...! (۳) تندباد ایستاده هنوز سروناز شیراز...! (۴) نمازگاهی متروک شقایق‌های بی‌نام روییده بر هزا...

جاده را پیاده می رویم در شب شاخه های کشیده و لرزان از اینکه چقدر می تواند ترسناک باشد، نمی ترسیدیم.

عقابی بودم شب شد در آن میدان جنگ بی اثر بی کَلَک هدف سنگ هایشان من بودم

تو نیستی خالیِ لایِ شاخه ها شکل دیگری ست این راه انگار آشنا نیست ـــــ شب ... ماهِ تمام لامپِ سوخته یِ تیر برق ـــــ سالن خواهران نکاتِ کنکوری هایت لایت با ماتیک ــــــ بزرگ ترین چراغ مغازه می تا...

بسمه اللطیف چامک ها (شماره ۱) گویی هزاران سال با تو بودم در چند ثانیه ای که بوسیدمت.. It seems that I have been with you for thousands of years in the matter of our few-seconds kissing. پنجم مهر...

دست شُستن خوب است راه بهتر بجوییم دست از مالِ ملّت بشوییم! ✍رجبعلی باقری #هایکو

شاخه ی بید گردنی کج دارد زیر بار برگ اُمید

ما هر دو پریشان حالیم به یک صورت تو شانه می‌خواهی بکشی به موهایت من تورا می‌خواهم سر بگذارم بر شانه ات

کمان آرش باران تیر های رنگی خورشید سرزمین آریایی رنگین کمان از دفترهایکو واره های امین فرومدی

آغوش گرم تو اعتیاد من است! چه لذت بخش است افیون آغوشت برای من ِعاشقِ بیمارکه معتاد شده ام به آن! اکنون محتاج تو ام می‌آیی بغلت کنم؟ به شدت خمارم! ...

اگر صدا دیدنی بود چه زیبا بود دیدن ضربان قلب تو وقتی که قلبم بدون قاف بود بر لب تو

ای کاش حرفی از ای کاش نبود در برم بودی و مرا ای کاش نبود ای کاش در دلها ای کاش نبود همه بودند و جملگی ای کاش نبود ...

در این دنیا نیاز به عشق ورزیدن و عشق ستاندن یک نیاز حیاتی ست! عشق یک نیاز است و عا‌شق بی نیاز از عشق نیست!

تو نیمه گمشده من نیستی! تمام هستی منی! نباشی ،تمام می‌شوم..

تابستان و پاییز برایم چه تفاوت دارد؟ وقتی که هر دم، دلتنگ تو ام!