- لیست اشعار
- قالب
- مثنوی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
منوچهر منوچهری(بیدل)
در24 /02/ 1301 -
سینا صارمی
در24 /02/ 1394 -
فردین صمدی
در24 /02/ 1399 -
Seyed Mohammadreza Lahiji
در24 /02/ 1369
بارِدیگـردسـتِ ناپـاکِ سعــود پـردهازیککارِنامیمــونگشـود حاجیـــانِ بیشمـاری کُشـته شد رویِهماجسادشانچونپشتهشد مانــده ام درکارِاین قـومِ شـقی ازدلِ چـون سنگِ شـاهِ احـمقی جملگیب...
ادامه شعرشخصی فتاده در چاله ای تلاش نمی کند برای رهایی گفتن چرا بیرون نمی شوی ؟ گفت ترسم که بی افتم درون چاهی از قضا باران به باریدن گرفت قطره قطره چاله را در بر گرفت مرد نادان این قصه ازترس چاه آ...
ادامه شعردوستانی داشتیم چون یاس ونیلوفرقشنگ انـدرونِ دل خــداورویِ شـــانه یک تفنگ دوستانی داشتیم همچون گلِ نرگس سپید عالَمِ هستی چنین گلهایِ خوشبوئی ندید دوستـــانی داشتیـم مانندِمــادرمهـــربان کا...
ادامه شعرعید سعید قربان مبارک باد جملگی دانیم از کار خلیل عاشقانه رفت سـوی اسمعیل بانگِ حق آمد چه کردی ای خلیل عشق ما بودیم و اینک اسمعیل؟! بی گمان باید کـه قربانش کنی ماسِوای ماسـت، ویرانش کنی ...
ادامه شعرشاعر و لحظه های دشوارش مردم و حرف مفت و نشخوارش شاعر و این سکوت وحشتناک سمفونی های تیرگی در خاک من در انسان غروب را دیدم صد خدا سنگ و چوب را دیدم تف به جغرافیای بی رگ ها گله را پاره می کند ...
ادامه شعرنباشداشتیـــاقی بَهـرم ای دوست بدونِغصهایندنیـــاچهنیکــوست چه مــانده اندرونِ سینه،جــزغم رســدیکباره،رفتنهست کَمکَم نمــــانده طاقتی ازبهــــــرِانـدوه چودرجانمشــده،چونکــوه،انبو...
ادامه شعرنمی دانی که بعضی هاچه کردند نمک خورده نمکدان راشکستند تمـــامِ خــوبی ات درحـقِ آنان وظیفه می شــــوددرفکـَـرِنادان جلــویِ آیــنه چـون می نشینند به غیــرازخـودکَسِ دیگـرنبینند توگـوئی سین...
ادامه شعراین در بسته چرا باز نشد امشب هم سر بی پردۀ من راز نشد امشب هم دستم از جام تهی پر ز شراب عشق است هر کجا می نگرم نقش سراب عشق است خلوت گریه مرام است برایم هر شب تکیه بر یار دوام است برایم ه...
ادامه شعرشخصی فرزند نداشت در پیری گفتن چرا نیاوردی در جوانی گفت ترسیدم حیوان تحویل دهم گفتن آدمش می کردی باقلچماغی پیر مرد گفت آیا خود انسان هستم در این زندگانی ؟ احمدرضایی الف پایدار...
ادامه شعرفرو کوفت پیری پسر را به چوب که ای بی خرد میزنی عطر جوپ؟ کنی شانه موی سرت را دونیم کتیرا زنی مو شود همچو سیم وخالی کنی زیر ابروی خود کدوم مرد دل برده با این مُتد؟ ره جود...
ادامه شعرپرچمِ هستی به سرِ بامِ تو بحرِخرد قطره ای از جام تو نام من از نام تو نشات گرفت شاعریام از تو فضیلت گرفت نام تو از نامهی من پاک نیست بی تو دلم شاد و غزلناک نیست تا که درآن جمع سیاه...
ادامه شعرشرمنده ام کردی تو با این عشق قاجاری من عاشق این قهوه های تلخ اجباری با شوق مینوشم تو را حقا که شیرینی فرهاد کوه مشکلم ؛ تک عشق دیرینی شهزاده ی رویای من از پشت صد کوهی میبینمت میبینمت در کشتی ...
ادامه شعریکی خالـه اندر ولایــات بود که از تیپ خوبش حکایات بود یکی مــدرک از کالج کمبریج به تن تاپِ کوتاه ، به پا استریج به موی کمــندش کتیرا و ژل به ابروش وَسمه مدادهای بِل (BELL) ...
ادامه شعرجلوه های اختران تابناک سایه عشق است تنویرش به خاک نور هستی نور پیدائی هوست صورت وتندیس و انوار نکوست حق اگر جلوه کنداز زات پاک جمله هستی بسوزد صعبناک ذره ذات جهان از عشق او سیرشان تابان بود ...
ادامه شعربا تقدیم این مناجات نامه برای مدت کمی با دوستان عزیز و فرهیخته خداحافظی می کنم . در پناه خدا... اگر هستم امشب الهی که مست به عشقت اتم های ذهنم شکست الهی، تویی هر چه بالا و پست ندیدم به غی...
ادامه شعرمثنوی عشق از یک مقدمه منظوم و 7 بخش تشکیل یافته است ابیات زیاد است انتظار خوانش آن نیست صرفاً جهت ثبت و سپس چاپ به وبسایت معظم شعر ایران رسال شده است. این اثر در دست ویرایش است و دوستان می توانند ...
ادامه شعرنمی پرسـدکسی دیگــرزِحـالم من افتــاده دراین قـال ومقـالم چراهمـراهِمندیگـرکَسینیست شریکِاینهمـهدلواپسـینیست چراروزم مثــالِ شـــامِ تاراست بهشبهــــاروزگارمزارِزاراست نمی بیندکَ...
ادامه شعرهمه بازی گران عشق یاریم ازاین آمدو شدها در گذاریم گهی درخانقه خندان وخوش دل گهی در مسجدی نالانو زاریم گهی توفنده چون اواج دریا گهی چون رهزنی بر پای داریم گهی شادان گهی خندان گهی هوش گهی مست وگه...
ادامه شعرایا عشقی که اسرارت خدائیست به بی تابی قلبم آشنا ئیست مرا حرص هوای مبتلی نیست ولی عشقم سزاوار علی نیست علی نور حضور کبریا ئیست علی آن جلوه ذات خدائیست علی شاهنشه و نور جهان است علی بینای پید ا ...
ادامه شعربا سکوتت گر چه زخمم می زنی سنگدل هستی ولی عشق منی از سکوتت می هراسم ماه من معنیش را می شناسم ماه من این سکوتت طعنه بر من می زند بر تنم گویی که سوزن میزند بشکن این م...
ادامه شعر