تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
دکتر کیوان محب خسروی

آیینه ی چار شانه دارم آتش به سر زبانه دارم در بادیه هر که هست مجنون صد قصه عاشقانه دارم در کشوری از خرابه ـ آباد سرمستی فاتحانه دارم با خط شروع و مرز پایان عمری است کمی میانه دارم هر چند ک...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« آخر کار » خدایا آخر کارم چه می شد گناهم از تو کی بخشیده می شد خطر از هـر طرف آمد به قلبم دلم از ترس تو لرزیده می شد به من گفتن: تو رحمان و رحیمی ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« عهد حق » هر که بر عهد خدا ، با عهد و هم پیمان نشد عهد ناقص کاری اش،جز همره شیطان نشد آن خدا با آدم اول ، به جنّت عهد بست بهر اولادش مگر ، آن عهد حق عن...

ادامه شعر
طارق خراسانی


با آخرین تغییرات، شامل223 بیت
قصیده کامل شده خراسان

خراسان ای زمینَ ت گوهرستان
سرایَ ت جلوه گاهِ عشق و ایمان
زِ هجرت ای بلندآوازه ی دهر
دریدم سال ها از غم گریبان ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« برق تیغ » شهی که دین حق رواج، زِ تیغ آن جناب شد به طبق دین احمدی، تبارک الخطاب1 شد بیا تو مذهب علی(ع) به صدق دل بکن قبول که مذهب و مرام آن، به راه حق صواب2 ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« رسم خود پرستی » این رسم خود پرستی ، اسباب گمرهی شد دیوانگی و مستـی ، در کار ما قوی شد خود خواهی است و مستی،بیرون زِ حق پرستی هرکس بر این صفاتس، از حرف حق ...

ادامه شعر
ابراهیم  حاج محمدی

قلم در دستِ حق رقصید و نقش گل معطّر زد زمین را جبرئیل از آسمانها حلقه بر در زد قلم بالید بر خود بی برو برگرد تا یکسر رقم بر لوح هستی عشق را با مشک و عنبر زد چه پیش آمد که ابلیس از تعب یکریز می نالید...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« کعبه ی دل » کعبه در بیت المقدس می بُد و ما را چه کار یا که در آن مُلک یثرب1، ما نداریم انتظار ما طوافِ کعبه ی دل ، با صداقت کرده ایم در طواف کعبه ی دل ، صدق...

ادامه شعر
ترانه  هموطن

اللهم من تعبّا و من تهیّا آمد هله ای جانا آن شوکت قرآنی دستان دعا برکن تو لایق رحمانی امسال جدا گشتیم از پرتو عرفانی از ذکور تسبیحات از سحاب بارانی از کرببلا و آن معشوق دلارائی پیمودن ای...

ادامه شعر
ابراهیم  حاج محمدی

سر می کشد باز از سحر خورشید دارد به دشتستان نظر خورشید دقمرگ ظلمت می شود وقتی بر تن کند دیبای زر خورشید حاتم تر از هر حاتمی با عشق افشانده در هر جا گهر خورشید پیوسته دست افشان تر از باران افشانده ز...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« راه حرص » گـر آدمی به گنج قناعت رسیده شد زآن گنج ، بهره اش ز خدا آفریده شد از گنج در قناعت1 حق ، منعمـس2 بشـر بویی از آن اگر به مشامش رسیده شد از...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« مادیات جهان » دانا دلی زِ معصیت حق ، بُریده شد از عمق مادیات جهان ، بـر پریده شد می بایدش به راه خدا ، رهـروی کند هـر چیز اولـش ، زِ خدا آفری...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« نور ایمان » نور ایمان ، گـر به تأثیر دعا سنجیده شد دور تأثیرش ، هـزاران روشنایی دیده شد در دعای نیمه شب یا صبحدم با اشک چشم چشم امید بشر، بر لطف حق ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« آتش هجران » هر که از آتشِ هجران1 تو ،دل سوخته شد لعل او را ، گُهـرِ مِـهر تـو اندوخته شد ناظری گـر نظر افکنده به رُخساره ی تو چون چراغی زِ هدایت...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« یک گُهر » آنکه از روز ازل ، یاوری اش یار تو شد کی شود مژده بیاید،که همان یار تو شد بارها نامه نوشتـم ، که تو دلدار منی نامه ای نآمد1 از آ...

ادامه شعر
شهرام بذلی

روزی معلم درسی از یک زندگی گفت گفتا الف درسی پر از آزادگی گفت حرف از خدا زد درس او همواره زیباست او درسی از آموزه های بندگی گفت فرمود باید تا ابد آزاده باشیم منطق به منطق واژه کز زیبندگی گفت ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« راه شیطان » تاریکتر از تاریک ، راه بدِ شیطان شد پهنای دوصد مترش ، باریک چو قیطان شد شیطان چه رهی دارد ،کج راهی و گمراهی شیطان که خودش گم شد،کی رهبر انس...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« باغ جهان » هر غنچه گُل که دیدم، شوقم به گل فزون شد در باغ گل نـشستم ، شوقم به بوستان شد شبنم زِ برگ گلها ، بر چهره ام فرو ریخت از آن طراوت گل، این چهره لال...

ادامه شعر
دکتر کیوان محب خسروی

وزیع ریحان کاش میشد (باز باران )را کشید ضرب آهنگ بهاران را کشید در بهار گونه های سرخ رنگ شرم سرخ روی جانان را کشید نحوه تکثیر بلبل را شناخت نقشه توزیع ریحان را کشید با همان دستی که آدم سیب ...

ادامه شعر
حسن  مصطفایی دهنوی

« باده ی حق » آنکس که جام باده ی حقش به کام شد میثم1 بُد آن ،بگفت و زبانش لجام2 شد ناصح کلام حق و حقیقت مَبـر زِ یاد میثم چو حق بگفت: فدای کلام شد حرف ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا