- لیست اشعار
- قالب
- دوبیتی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
میثم محسن دخت املشی
در22 /02/ 1362 -
محمود حنیفی
در22 /02/ 1366 -
سیروس کامجو موحد
در22 /02/ 1366
آینه نقش تو برعکس میزند تا که نور هست با رخت حرف میزند خواهی که نقش خود بهتر بینی یک شبی را با دلت باش، حرفها میزند...
ادامه شعرصد قلم شوریده دارم مست مست نغمه ای دیرینه دارم مست مست کوه ودشت ودامن آلاله ها ساغر وساقی کنارم مست مست
ادامه شعرگر بـا غـم دل راه نـپـویـم چه کنم از اشک روان دیده نشویم چه کنم گویند مرا که درد خود کمتر گوی گر قصهء درد خود نگویم چه کنم ...
ادامه شعرخورشید مگر به خانه جا میگیرد ؟ نورش به یقین خرابه را میگیرد این خانه شرک و بت پرستی را نیز وقتی که خراب شد خدا می گیرد رحیق...
ادامه شعر«آبی چشمان تو» بازهم چشمِ من و،چشمِ من و،آن آبیِ چشمانِ تو بازهم بیتابی دل،درتب وتابِ فرِ مژگانِ تو گر چه با گرمی نگاهت ، از نگاهم میزبانی کرد ورفت کاش میبودندلبهایت، پذیرا یِ لبِ مهمان...
ادامه شعردر وصف جمال تو به بن بست رسیدست زبان هر دم که تو را یا کنم مست شوم از دل و جان دیر وقتیست که ما منتظر ظهورت هستیم آقا مولا بنما رخ تو به ما در شب نیمه شعبان آرسین...
ادامه شعرانتظارم، امید است و امیدم، انتظار درد هجر تو می برد آرام و هر قرار هر جمعه امید دارم که بیایی هر روزم جمعه گشته از این انتظار...
ادامه شعر( ماه بنی هاشم ) پورِ علی کنزِ شرَف مـردِ خُـدا باختـه دل را بـه بـرادر زِ وَفـا درکرمـَش همچو علی داد گـَر حاتم ِطایی به دَرش گشته گـِدا . میر علمدارحسین ....ابولفضل شیر وفادار حسین....ابولف...
ادامه شعرجهان بی عشق معنایی ندارد ستاره بی سپهر ماوایی ندارد عشق محصول دل بی ادعاست اکسیری ست که در عالم همتایی ندارد...
ادامه شعرتازه از خوابِ غفلتم بیدار شـده ام ای لَـوَندِ پُر آزار تو تکبُر کنان و دل گوبد : حمله باید به قلبِ استکبار پ . ن این هم از اثرات شعرهای پست مدرن و نئوکلاسیک !!...
ادامه شعرنمی گویم همش زاری کن ای گل زچشمت اشک غم جاری کن ای گل بخند وشاد باش و پیش مردم کمی هم آبروداری کن ای گل
ادامه شعرسلام علیکم مینویسم عشق ولی میخوانم جنون عشق دردیست کز دل آید برون هر دردی را نشاید عشق گفت عشق را درمان نباشد جز جنون...
ادامه شعر «چشمان جادوگر»
هنوز چشمِ من، گردد بهر سو
به دنبال دو تا چشم و ، دو ابرو
که تنها با نگاهی ، کرده ما را
اسیرِ،صدطلسم و سحرو جادو
حسن کریمی...
تو شهید حرم ، زینب ِ (س)رنجیده شدی گل گلزاری و در ، معرکه ها چیده شدی ما که لایق ، به نظر کردن آنان هرگز نزد زهرا(س) به خداوند ، پسندیده شدی...
ادامه شعرجوابی نیست چون بهر سوالم نمی پرسی چرا دیگر تو حالم تو گفتی که فراموشت نمایم ولی هر لحظه هستی در خیالم
ادامه شعرسحرگاهان طنینی خوش نوا آواز میکرد من مسکین را از خواب ناز بیدار میکرد همی ذکر میگفت تا مهیایم کند دل و جان مرا از شوق وصل بیتاب میکرد...
ادامه شعرتو راه عشق را مسدود کردی مرا اینگونه تو نابود کردی ندارد تبصره تو درس عشقت چرا تنها مرا مردود کردی
ادامه شعر«بیداد» هوس روی لبش بیداد میکرد به گرمی بوسه رافریادمیکرد به یک لبخند ،از چاه زنخدان هزاران یوسف و ،آزاد میکرد حسن کریمی...
ادامه شعربرایت می کنم دردم روایت دلم را کرده ای یکباره غارت عزیزم ظالمی اما تو ماهی ترا من دوست دارم بی نهایت
ادامه شعر یک دل و یک سر بایدت در این طریق
رسم عاشقان نبود جز وفا در این طریق
گرت در دل سودای عشق دیگر است
سرت بر نیزه عشق نمیرود در این طریق...