- لیست اشعار
- موضوع
- عمومی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
بهجت مهدوی
در15 /02/ 1350 -
ناهید زرین نگار
در15 /02/ 1365 -
حنظله ربانی
در15 /02/ 1367 -
صمد حسین پور
در15 /02/ 1373 -
محمد حسین ناطقی
در15 /02/ 1356 -
احسان عرب
در15 /02/ 1368 -
مهدی علی زاده اصل
در15 /02/ 1369 -
رضا زمانیان قوژدی
در15 /02/ 1348 -
مهسا ایمانی (ماه)
در15 /02/ 1378 -
فرشته امامقلی
در15 /02/ 1367 -
احسان رمضانی
در15 /02/ 1370 -
محبوبه تاجمیری
در15 /02/ 1372
به یاد آور آتش شانه هایت را بلرزاند شررهایش به آرامی درونت را بسوزاند همان تکرارهایی که به زیر لب بخوانم فرار از کینه ها، که هر کس را بترساند همان دلواپسی های مداوم از عقوبت ها...
ادامه شعرقاسم ای مرد خدا داغ تو بر این دل ماست تا ابد راه تو سر لوحه ی مردان خداست به خداوند کریمی که تو را هدیه نمود نام تو پرچمِ یاران علی شیرِ خداست داعش آن نوکر ارباب شیاطین زمان ضربتی خورده زشمشیر تو که...
ادامه شعرگفتی که بخند عزیز جانم با درد، چگونه می توانم من شاعر فصل های زرد و تقویم لبالب از خزانم خشکیده درختی ام که هر آن در تیر رس تبر زنانم هر ثانیه زخم از پی زخم خوردم که به لب رس...
ادامه شعرمی جوشد از دل خاک، نفرین از تباهی می کوشد آن پلیدی، سرما و از سیاهی پوساند از درختان، آغوش امن جنگل پوشاندن زمین ، با ترغیب بر گناهی تکرار معصیت را ، بی وقفه میزبانی تاوان رنج و دردش ، بر دوش بی...
ادامه شعرسپیده بزند ما هم سپیده میزنیم و لمس میکنیم گرمای آفتاب را با طنین عشق خورشید می درخشد روز موعود نزدیک است ما را به آشیانه پرندگان دعوت می کنند فردا را با خورشید طلوع می کنیم فردا نزدیک است موعود ...
ادامه شعرمحو توام ای همهی صبر و شکیبایی ا م بهر تو این سینه تپد، ای همه زیبائی ام رنج تو را میکشم، از شیره جان میدهم مرهم اگر، جز تو اثر کو سر سودایی ام آمدنت نقطه بی مقصد من، شد خزان گو که بهاری به نظر ، ...
ادامه شعردلم به کدامین نظاره خوش باشد خیال خاطره ام در مسیر خوش باشد نبوده حال و هوایی به سوی خوشبختی همین که میگذرد روزگار خوش باشد گذشته ها شده همچون فروغ خوشبختی گواه این همه از یادگار خوش باشد...
ادامه شعرکوله بارم پر شد از جام دیوانگی هایم روزگارم غرق اما از تمام سادگی هایم قاب افکارم که تزیین شد به بد حالی حال و زارم شد شبیه درماندگی هایم در غبار ترس گم گردم بدون هیچ ردی سازگارم نیز زنده باز از دل...
ادامه شعرچندی ست که ... چندی ست که از فصل بهاران خبری نیست جمعی ست که از صفای یاران خبری نیست قصد است ورود طوفان، نرسد صدای باران چندی ست که از بارش باران خبری نیست با وزش های هر باد تندی ، نشود زنده نسیم افس...
ادامه شعراین بازیه چرخ و فلکه یکروزپایینی ویکروز بالا خوشا آنان که در بازی هم در پایین و هم بالا صد شکر گویند خدا را
ادامه شعراز شب تار تو تا صبح دگر بیزارم از همه روز و شبهای دگر بیزارم گفته بودم به ابد عشق تو در جانم هست از ازل تا به ابد از سخنم بیزارم به تو گفتم که تو دنیای منی ماه منی بعد تو هم ز جهان هم ز مهش بیزارم پس...
ادامه شعرتا کی به امید کمکی از خود غاصب باشیم با این همه تاوان پی یک امید کاذب باشیم دست من اگر به دست دیگر برسد قادر بود ورنه که بدون یار و یاور ،غرق مصائب باشیم آنکس که ز مال دیگران به زور خود می نازد خود...
ادامه شعریکی بود و یکی بود و یکی بود همین تکرار، شعر زندگی بود همه بودند اما شعر این بود یکی بود و یکی بود و یکی بود که تا یک روز یک بود روانی فنا کرد هرچه بودش بود دانی از آن پس بود آن بودان وزین شد ک...
ادامه شعراکر دلداده و مستم خودم دانم که کی هستــــم به خود آگاه از خویشم عنانم نیک در دستـم درونم گر خداخواهی است خداخواهی ز من آید وگر در باورم چالش تو را ناید کنـــی پستــ...
ادامه شعرقسمت اعظم بدبختیم از قسمت بود سهمم از زندگی آزردگی و حسرت بود خنده کم, غصه فراوان و پیاپی اشکی که تداعی گر یک دوره ی پر محنت بود تا که می آمدم از شهد تلاشم بچشم ناگهان حادثه ای راس همان ساعت بود ج...
ادامه شعروادی آمدن و رفتن است آنجا، دل نیست مردمانش همه مجنون و یکی عاقل نیست گوشهء چشم تو چون کرد که آن زاهد شهر جز صراحی و قدح هیچ برش حاصل نیست نفست میکند احیاء، تو مسیحا نفسی فکرت اما دمی از کشتن ما غافل ن...
ادامه شعرهستم چرا پناه و هستی من از برم برفت در هفت آسمان ستاره من از برم برفت دردی شدید جان و تنم را تکیده است امید لحظه لحظه من از برم برفت چشمم به اختران همه شب در نشانه است اما چه سود تک ستاره من از برم ب...
ادامه شعرتو مضطرب ز تلخ کامی رها شدن که می هراسی از شبیه مرده ها شدن در این جهان پوچ رفتنی، چه یافتی که وامدار آن ، نه سوی یک خدا شدن تو عاقبت شوی بسان یک...
ادامه شعردانم ای یار دل زِ ما هـم مـــی رود روزگاران چون صبا هم می رود دانم ایـن آیینه ی جهــــان نمــــا بی خیال از دیدنِ ما می شـــود دانم این گردونه ی گـردون مـ...
ادامه شعررنگین کمان رنگین کمانی در درون چشم هایت دیده ام هر رنگ های دیده ات از دیده گانت، دیده ام رنگی ترین بود از تعصب ، از غروری نا بجا بالاترین رنگ از سیاهی، د...
ادامه شعر