تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
محمد مولوی

جنگ: گلوله توپ سنگین زوزه کشان هوا را شکافت بر نقطه کور خاکریز نشست مهمان ناخوانده خواب خاکریز را پراند صدای انفجار تبدیل به موجی شد از سر سرباز گذشت گوش هایش سنگین شد از کنار لاله ی گوش_سرباز خ...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

با دلی آکنده شوقی ، آمدم چون باد پا تا زیارت کرده باشم قبرِ شه شش گوشه را آگهی از دل چه گویم یا حبیبی یا حسین با امیدی آمدم ، درمانِ دردم را دوا آمدم از راه دوری گر چه مهمانم حسین بسته لا شش گوشه ق...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

اشک خون از خاک جاری ساخت طفل کربلا سنگ را گریاند ، آن زخمِ گلویِ نینوا نرگس چشم حسین است جمله مردان خدا در جگر دیدند داغی ، داغ تر از صد نوا ای مسافر گریه کن تو بر عزای تشنه لب بوسه زن بر تربت جانش...

ادامه شعر
ابراهیم  حاج محمدی

شعله ای و در خودت شـناوری جوشش  شکوهمند  باوری ای ظهور سبزِ  نبضِ حرّیت اسوه ای ، چه  ناب  در دلاوری حُرّ از آن سبب توئی که یافته ست در تو هرچه حرّیت ، تناوری جِئْتَ أنْ  تَکُونَ  لِلْحُسَیْنِ عَ...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

صراط خطِ همه اهل بیت ،نورانی است بگیر نامه یِ ایمان که نامه قرآنی است حریمِ خانه یِ دل ها شده ، ولایتِ عشق علی است مکتب اوّل حسن حسین ثانی است حسین مظهر شهد شهادت است ای دل ولی عصر عزادار ، کوفه ،...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

خدایا من در این شام غریبان، دل غمینم چگونه اشک چشمان اسیران را ببینم شود آیا تمام آخر ستم بر آل پیغمبر (ص) چرا از غربت زینب، ز خود بیخود ترینم...

ادامه شعر
محمد علی رضا پور

سه گلشنی به نام یک کوفه ادعا این بار هم اَدا یک کوفه، ادّعا شرمنده ام خدا! خوب است یا نه: این همه، ما ادعا کنیم ترسم که کوفه ی دگری را به پا کنیم خیلی پر ادعا شده ام. شرم، شرم، شرم کافی ست ادعا....

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

1 جامه کهنه به خواهر زینبش فرمود : مولا برایم جامه ای آور گران لا کسی رغبت نه جانا بر لباسی کند غارت نه عریان تن پلاسی چه گریان ناله سر دادند نسوان چه سختی را تحمّل این عزیزان ولی این ناکسان ...

ادامه شعر
ابراهیم  حاج محمدی

دو سه شب پیش از این یقین داری، دیده ای خوابِ آب و آئینه ایستادی نماز بگزاری، رو به محرابِ آب و آئینه تو تمنّای آسمان هستی، با گلستان هم آشیان هستی بسته ای با لطافتی زیبا، حجله ی ناب آب و آئینه خِبره...

ادامه شعر
اکرم بهرامچی

ظهر عاشوراست ظهری در هوایی سوخته هر طرف فریاد ِ الا الله و نایی سوخته داغ خورشید است و شن های کویری بی امان لشکر کفار، در کرب و بلایی سوخته هر طرف فریاد الا الله، بانگ ِ یاحسین جسم های بی ...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

به یاد آورد عاشورا که عباس تولّد یافت یاری ، ایّهاالناس بفرمود آن زمان مؤلا که رحلت که عباسم ، مرا ، روز ِ قیامت سرافرازم کنی ، ای جان دلبند که چشمم روشنی گیرد شنو پند چو داخل مشرعه گشتی ...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

هر که دارد مهر اولاد علی (ع) در سینه اش افکند عشق حسین(ع) نور هدی بر پیله اش تا که باشد رهروی راه قتیل کربلا نیست اندر آخرت شرمنده ی پیشینه اش چون که چشمش تر شود از قطره ای بهر حسین(ع) روز حسرت باشد ...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

باز این چه نوحه است ،که در خُلقِ اعلم است باز این چه شعله است که در سوزِ عالم است باز این چه ماتم است که دلها فغان کنند در سوگِ نورِ اعظم و فرزندِ خاتم است باز این چه غصّه ، قصّه یِ زخم است در...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

به خون آغشته بیرق گر سیاهی هوایی تکیه دارد کن نگاهی خروشان بحرِ دل امواج دارد کِشد از عمق دل جانا چه آهی به آهی قطره شبنم چشم جاری فرو افتد ،به دریا رخ ، چو ماهی به پاکی شبنمی چشمی که جاری تسلّای...

ادامه شعر
ابراهیم  حاج محمدی

شیرخواری و سِلْکِ پر‌وازت، منطق الطّیر شیخ عطّار است چشمت از دیدنِ تباهی ها، هیچ تردید نیست بیزار است گریه کن گریه بی محابا چون، گریه ات گونه ای رجز خوانی است با رجز خوانی آفتابی کن، شیوه ات خط مشی ا...

ادامه شعر
ابراهیم  حاج محمدی

ای بانویِ حقمدار، زینب ای قامتِ استوار، زینب ای جوهره یِ وجود پاکت از پاک ترین تبار، زینب ای اسوه ی پاکی و شرافت گلواژه ی افتخار، زینب سرمشقِ شهامت و رشادت اعجوبه ترین وقار، زینب سیمایِ تو ای انیس...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

به سرخی لب لعل عاشقی اشارت کرد فضای قدس ، به ذکرِ لبش زیارت کرد بدید مجمع نوری که عاشقان جمعند رکوع و سجده و ذکر عارفا عبارت کرد به گودیِ قدحِ چشمِ گندمِ صورت خضوع نمودم و گفتند ولی تجارت کرد سحر ...

ادامه شعر
ابراهیم  حاج محمدی

برای نبض تو آغوش خود گشود نسیم شمیم عطر تو آورد صبح زود نسیم برای آنکه ببالد به خود که عاشق توست به دست موج دلش را سپرده بود نسیم تو را حماسه ی جاویدِ تا ابد جاری تو را تبسُّمِ عصمت فقط سرود نسیم ض...

ادامه شعر
معین حجت

ایّام محرم شد و ، ما مستِ حُسینیم این سُکرِ شرابی ست که تخمیر نخواهد زین جام حقیقت دو سه پیمانه بنوشیم چون تُنگ شرابی ست که تطهیر نخواهد آزادگی از خون حسین است در عالم او مکتب نابی ست که تفسیر نخوا...

ادامه شعر
ولی اله بایبوردی

اشک دل دارم و هر چشم سلامی دارد نرگس چشم دلم یار مرامی دارد صورت بدر قمر دیدم و سیمای علی اکبرش دان که به ما حرف و کلامی دارد شیعیان این چه نمودی است که بینیم هنوز بانگ توحید حسین فهم که نامی دارد ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا