تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حسن سهرابی

بی محابا مو پریشان کرده ای بر شانه هایت،بیصدا ترسم از آن روز ندانند شانه هایت،قدر گیسوی تورا ........................ حسن_سهرابی ...

ادامه شعر
افسانه نجفی

دانه چو مستانه با خاک همبستر شود؛ زخمه ی خورشید، مگر بر عطشش کارگر شود! تا بدرد جامه ی رسوایی و یکباره به عالم سر شود......

ادامه شعر
دکتر سجاد  فرهمند

من و تو و این حجم فاصله سرنوشت هیچ کافری نشود روزگاری که بر روزهای مسلمانی ما گذشت..... دکتر سجاد فرهمند

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«می خواهمت» تو را با وعده های حوری و جنّت نمی خواهم ز ترس آتش دوزخ کنم وحشت نمی خواهم تو آن نور فروزانی میان شام تاریکم تو را خورشید تابان در شب ظلمت نمی خواهم مرا سروی تو کردی خوش قد و بالا ...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

دلبسته ام کردی وقت رفتن سایه ام تورا در آغوش گرفت وَ مرا ترک کرد. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
یاسر قادری

بی مهابا بزن ساز که زخمه ی ساز توام خط به خط بخوان مرا،ارتعاش آواز توام ید بیضا داری و من به تور تو،بد گرفتارم تو موسی و من عمری اسیر اعجاز توام پر بکش ، پرواز کن در خیال و باور من تو همیشه در اوجی...

ادامه شعر
شاعرزهره  خانی مهرآبادی(شیدا)

هی شعرمی جوشد اززخمهای مغز استخوان شکسته ام درزمستان...

ادامه شعر
افسانه نجفی

آمد و در کمالِ ذوق؛در خلوتم خیره شد عاقبت اما،چشم های روشن ش تیره شد! بی بهانه رفت!غم یکسره برجهانم چیره شد...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

بنام خدا یاندی جسمیم آتشِ عشقینده درمان ایسته رم جانیمی آلدون آپاردون آیری بیر جان ایسته رم ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ مهریله دوستاغه سالدون قالمیشام ویلان پری زلفون ایله چک سورونسین جسمِ بی جان ایسته رم ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ لطفیله...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

صداے تو عطرے عجیب دارد بوے عشق مے دهد در عصر تابستان خیال مرا گیج مے کند، چون پروانه اے در باد، بلند صدایم کن بگذار شهر را عطر تو بگیرد و نام من، را مردم از زبان تو بشنوند بگذار بوے عشق عصر تابس...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف جمع دلنشین آنان که با لطافت عشق آشنا شدند در این جهان ز خوی بهیمی رها شدند جانمایه تحول عالم شدند چون در کوره های سوزش جان کیمیا شدند در بی نشانی خود و دور از ریا و ننگ ذوب لهیب بوته مه...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف رباعی شماره ۰۱ کام دل آن روز که غرق چشمه جان بودم مست از نگه حضرت جانان بودم صد بوسه زندگی و یک بوسه مرگ می دادم و گرم درد و درمان بودم #مهدی_رستگاری بیست و هشتم اردیبهشت سال یکهزار و...

ادامه شعر
نیما  ولی زاده

محکوم کرد چشمان تو مرا به تنهایی و رفت بعد تو پرسه و سکوت ، ویرانه ی قلب شعله ور از واژه ها ساختم تنت ،همبستر سایه شدم خاکسترِ عشقم هنوز از یادِ نامت شعله ور بین من و تو شد خدا ،هجران ،جهانی فاصله...

ادامه شعر
افسانه نجفی

تو مرد ماجرا نیستی؛ تو قلب ِ قصه ای! وای اگر لحظه ای ز تردید،بایستی...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

دیر آمده ایی یار عاشقانه هایت و گُلِ سرخی که آوَردِه ای پَرپَر کن بِسپار به گورِ خاطراتمان. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
امین مقدس

<<بالانِ بی‌گرگ>> وقتی نباشی بوی بارانم نمی‌آید شبنم به دیدارِ گلستانم نمی آید پُر می‌شوم از دردِ فصلِ زردِ بی‌بارش کوهم که سبزه روی دامانم نمی‌آید آرام، اقیانوسِ جانم می‌شود وقتی پیشِ...

ادامه شعر
محمد مولوی

تشنج: وقتی به تو فکر می کنم تشنج می کنم احساس می کنم روی سرم مورچه ای راه می رود دست هایم کرخت می شوند پا هایم بی قرار می شوند پلک هایم را می بندم وقتی که باز می کنم ستاره ها در روشنایی روز دور...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف حسرت عشق بندی از سلسله عشق به پایم کردی بعد از آن با دل بیمار رهایم کردی پر کشیدم سویت آن گاه که با یک نظرت در گذرگاه خود از دور صدایم کردی لحظه ای روی تو را دیدم و مدهوش شدم روح وار از...

ادامه شعر
حسن سهرابی

دل در قفس و تن پَرِ پرواز ندارد این حافظه بی تو که دگر راز ندارد در جنگ میان من و چشمان سیاهت این لشگر بی خاطره سرباز ندارد ....................... حسن سهرابی ...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

کرم شبتاب سوسو میزند راهم را به بیراهه میکشاند آن نور. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا