دلـربایی می‌کُنی با یک نـــگاه دلبرِ‌ زیبــــا رخِ گیسـو سیـــاه یِکّه تـــازی می کنی با دلبـری جـانِ من ٬ ما را کجـاها‌ می‌بَری شد کمـــانِ ابــروانت قـــاتلم لیک‌ می‌ارزد به‌ عشــقِ حاصلم ...

"چاره ای نداره دستام بذار عاشقت بمونم بذار رسم عاشقی رو از نگاه تو بخونم" * تو نگاهِ مثل دریات مث ماهیا رها شم بزنم به موج اشکات واسه گریه هات فدا شم یا رو موج موی مشکیت دستامو یه بار ...

و گاهی هم به رنگ خزان زرد و نارنجی به وسعت تمام برگهایی که با گریه ای بی صدا به دست سنگین باد شاخه ها را ترک می گویند و چه داستان تلخی است کنار پنجره تماشای تنهایی به تلخی فنجان قهوه ای در دست...

روزوشب درشررم دلدارم گله پیش که برم دلدارم / آرزوی دل بی تاب من است چهره ات را نگرم دلدارم / آتش عشق بسوزاندم و نیست سوز دگرم دلدارم / نکنی گوش و پیاپیگویم گفته ی بی ثمر...

این نقطه‌ چین ها که قیچی تیغ گذاشته بیخ گلویشان در ادامه اسم تو بر ذهنم می‌آید ای دور مانده از چشمهایم حالا من مانده ام و نبودنت که مثل یک قانون علمی خودش را هر لحظه هر جای ذهنم ثابت می...

در چشمانت عشقی ست پراز............درد که صدایش! تکان می دهد دنیا را! مادر..............

ماه ...!! سر به هوا و دل سپرده به راه . ............ ماه...!! مچاله شده در کاسه و افتاده ته چاه **** نگاهم کن پر از آهم به ته رفتن گرفتارم پر از احساس یک چاهم ...

تقوای عشق تقوای عاشقانه غم عشق خوردن است برآستان حضرت دل سر سپردن است از قید خودرهیدن وبا تارزلف دوست دائم گلوی عقل پریشان فشردن است با پای مانده در ره وبا روزه ی سکوت در غ...

دلم خوش است همیشه برای من باشی چه فرق می کند اصلا؟!... خدایِ من باشی دُرُست پُشتِ همین بیت ها، قدم بزنیم غزل غزل بنویسم، صدایِ من باشی و بعد بویِ تنت را بریز تویِ اتاق نَفَس بگیرم و قدری، هوا...

بیا بیا که زمستان برفت و نوش آمد بهار سوز برانداز سبز پوش آمد هوا لطیف شد وسردی ازمیانه گریخت نوای بلبل مست ازکران بگوش آمد صبا نسیم معطر فشاند ازهرسو شجرشکوفه زدوچشمه درخروش آمد سپا...

صدایم می زنی آقا ، خطابت می کنم بانو برای دیدنت دل را ، به دریا می زنم بانو از آن روزی که مهر تو نشسته بر دلم باید بگویم که گرفتار دو چشم تو منم بانو سراپا شور و شعرم من برای آرزوهایت همین حالا ک...

صبح چشمت اى گل زیبا بخیر موج عطر افشانى ات بر ما بخیر بى نگاهت ماه، شب آواره بود مهر را مهری ، بچرخد تا بخیر یک نگاهِ تو، مرا دیوانه کرد با تو هر روزِ منِ شیدا بخیر بود امروزم بخیر از بود...

بغلت داغترین گوشه ی زندان من است طعم لبهای تو در خاطر فنجان من است پشت اندوه مدام تو دلم می گیرد غزلم شاهد لبخند پریشان من است پنجره فرصت دیدار تو را تازه نکرد آینه ناله کنان در پی کتمان ...

در گلویت... چکاوکی ست زخمی که آوازش! تکان می دهد دنیا را!

به بلندای همین آه که ویرانگر من شد.. لحظه ای یاد ندارم که دمی غافل ازین غم بشوم.../.

شبی داغ فراق و اشک و ماتم نشستم با تمام غصه و غم قفس با من دمادم زار میزد که چشمم ابری و هردم پر از نم مجنون صحرا دلم مجنون هر صحرا شد آخر غریب و بیکس و تنها شد آخر همان لیلای آواره چو مجنون ...

قسمت نبود اگرچه به هم مبتلا شدیم ما اشتباه وارد این ماجرا شدیم این رسم جاده هاست:[ تقاطع وصال نیست] آری رسیده ایم ، ولیکن جدا شدیم هرچند سالهاست تو را میشناسمت ای آشنای دور ، چه دیر آشنا ش...

" با طلوعت زین سحر آزاد شدم "" شور آمد و من عشق دگر میخواهم یک جرعه از آن شهد وشکر میخواهم چون رخ بنماید به من این زیباروی مهتاب و قمر : شمس دگر می خواهم گر یافت در آبادی جان : ع...

غزلک غزلک برق نگات کرده دلم رو دیوونه میدونی عشق تو توی دل من شد بهونه یجوری هواتو گرده دلم اینو میدونی ؟ کنج بیغوله نشسته آخه اون تو زندونه اون میخاد پر بکشه تا که بیاد پیشه دلت ولی افسوس که ند...

بی تابم و دل خسته تر از آه ِ شبانگاه دارد به کجا می برَدَم این غم ِ جانکاه ؟! فرجام پلنگانه ام از دست تو مرگ است از دست تو ای ماه ! تو ای ماه ! تو ای ماه ! لبخند بزن "پنجره ی بسته ی " خود را...