خوابِ خوش دیدی ! به فکرت من دوام آورده ام ؟
می پَری !؟من پشت پایت پشت ِ بام آورده ام

هیچ جای و جایگاهی که ندارم بعد ِ تو
با سر ِ خم پیش تو تازه مقام آورده ام

با بهانه هر دو دنیای مرا آتش بکش
هر ...

چگونه دست بر دارم چطور از تو بپر هیزم ؟
چگونه چشم بردارم من از تو بامِ تبریزم ؟

مَنِ تنها ندارم طاقتش را ،گوشواری از
دو گیلاسی که همزادند را با هم بیاویزم

به دل این کاسه های آب وقتی که نمی چسبد
...

شهریورَست و شهر ِپر آشوبِ تاکستان
در این هیاهو می شوی مجذوبِ تاکستان

دل برده مویت از هزاران موی تاکستان
لبخندِ تو گیراتر از مشروبِ تاکستان

تا آمدی شیرین زبانی هایِ تو انداخت
شیرینی از هر کشمش ِ...

هر روز و هر شب در سرم رویای تبریزست
دورم اگر، اینجا دلم همپای تبریزست

چشمی که دل را برده از چشمان هر آهو
گفتن ندارد چشم دختر های تبریزست

هر جا لبی تر شد زبان ها بند آمد این
تنها دلیلش لهجه ی زی...

شبم رایک شراب سرخ در پیمانه می سازد
مرا مستی به چشمانت زنی دُردانه می سازد

غمت گرچه به روی دامنم می بارد آرامم
به هر صورت کنارت حال خوش را شانه می سازد

ازاین چشم و دل پاکم خبر دارد خدا اینبار ...