هر روز و هر شب در سرم رویای تبریزست
دورم اگر، اینجا دلم همپای تبریزست
چشمی که دل را برده از چشمان هر آهو
گفتن ندارد چشم دختر های تبریزست
هر جا لبی تر شد زبان ها بند آمد این
تنها دلیلش لهجه ی زیبای تبریزست
دیگر رها کن وعده های هر بهشتی را
اینجا بهشت ِپیش رو جلفای تبریزست
هم پای کوبان هم خروشان می دَود بر مرز
بی شک ارس رود پر از آوای تبریزست
این عطرهای سرد و خوش بو از چه حاصل شد ؟
پرسیدم و گفتند ؛ از سرمای تبریزست
حرفی ندارد شعر وقتی شاعرش پروین
بانوی پر آوازه و والای تبریزست
دیوان نه این میخانه مال ِ ما یتیمان است
غم نیست وقتی شهریار آتای تبریزست
...............
آتا در ترکی ؛پدر، پدر بزرگ ، پدر جد ، سرپرست ، ریش سفید
...........
از غم ِ این روز های پر نشیب
پا برهنه سمت شهرم می دَوم
۰۰۰۰۰۰
یک گوشه از وطن که نه
تبریز
جهان ِ من است
۰۰۰۰۰۰۰
هزاران کوه ِهف رنگ از میانه تا لبِ تبریز
نشسته روبه چشمت می بَرد دل را به زیبائی
...........
از چشم ها افتاده دیگر آسمان وقتی
رنگین کمان بر زمین کوههای تبریزست
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 19 امرداد 1402 08:18
.مانا باشید و شاعر
محمد مولوی 19 امرداد 1402 12:59
سلام و درود
حریر رج به رج اشعارت
نقش فرش ماهی تبریزست
بداهه
علی معصومی 20 امرداد 1402 16:43
گلنغمه های عاشقی از نای تبریز است
تاب و تب و سوریدگی معنای تبریز است
♡♡♡
مریم نصیری 20 امرداد 1402 16:51
درود بر شاعران گرامی