چگونه دست بر دارم چطور از تو بپر هیزم ؟
چگونه چشم بردارم من از تو بامِ تبریزم ؟
مَنِ تنها ندارم طاقتش را ،گوشواری از
دو گیلاسی که همزادند را با هم بیاویزم
به دل این کاسه های آب وقتی که نمی چسبد
برای پشت پایت آبشارِ تند می ریزم
غمی از جنس ِعشقِ شهریار آمد سرم آخر
ثریّا وار تازه آمدی اینجا همه چیزم
به شوق دیدنت غرق ِ تپش های فراوانم
تو می آیی و می میرم صدایم کن که برخیزم
صدایت به در و دیوار این خانه بپیچد کاش
چکاوک جان! بدون تو بهارِ یاس انگیزم
وبال گردن این مردمم حالا که بی سودم
مَن ِ افتاده از این چشم ها یک عمر ِ سر ریزم
۰۰۰۰۰
گوشواری به دوگوشم می آویزم از دوگیلاس سرخ همزاد
از بانو فروغ فرخزاد
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 22 امرداد 1402 16:07
علی معصومی 22 امرداد 1402 16:28
درودها بر شما
بانو نصیری ارجمند
♤♤♤
"به شوق دیدنت غرق ِ تپش های فراوانم
تو می آیی و می میرم صدایم کن که برخیزم"
♡♡♡
شبی را تا سحر بیدار باش و همرهی کن تا
بریزد بر سر ویرانه ها بانک شباویزم
رهایم کردی و رفتی و از انروز می دانی
که من با خاطرات مانده از یادت گلاویزم
تو همپای بهاری کوچه باغ سبز می فهمد
که من تنها ترین رویای فصل زرد پاییزم
...✍بداهه
مریم نصیری 22 امرداد 1402 17:03
درود بردوستا ن شاعر سپاس شاعر گرامی اقای معصومی
حفیظ (بستا) پور حفیظ 24 امرداد 1402 07:51
درودها
فیروزه سمیعی 24 امرداد 1402 08:06
درودتان باد مهربانو نصیری ادیب گرانقدر
غزل موزون و دلنشینی سروده اید، زیبا
به شوق دیدنت غرق ِ تپش های فراوانم
تو می آیی و می میرم صدایم کن که برخیزم
زنده باد
نویسا مانید وسبز
مریم نصیری 24 امرداد 1402 20:28
درود بر دوستان شاعر