بود روزی درکنار درّه ای / در چرا یک گلّۀ پر بره ای
صاحب آن بود پیری برزگر / باخدا و زادۀ یک کوزه گر
صاحب اسب وزمین وگله بود / باغ انگور و درخت وغله بود
مهربان وساده و خوشنام بود...

گشته ام سرگشتۀ لجبازی و تزویرِ تو
تاجری محکوم به افلاس با تقصیر تو
هیچ تصویری نمانده در کتابِ خاطرم
جزنگاهِ سرد و بغض آلودۀ تصویر تو
هیچ راهی پیش پاهای امیدم باز نیست
سرنوشتم گ...

ای ابرِ تیره ! باز چرا چهره درهمی
در گیرودارِ بازیِ یک نقش مبهمی
بیتوته روی شاخۀ اوهام کرده ای
در تارِ خود تنیده و لرزان و برهمی
روحِ کدام رودِ به پایان رسیده ای؟
پیکِ نشاطی یا که نشانی ز ماتمی؟
گ...

ای خدای جمال وجان وجهان / وی که آگه تویی به سر نهان
صاحب قدرت وجلال تویی / مالک بی شریک هر دو جهان
کسب قرب ورضایتت مشکل / قیل وقال و شهادتت آسان
نام تو مرهم دل عشاق / ...

امشب شب عید است بیا باده بنوشیم
جامی که جهاندار به ما داده بنوشیم
برخیز که باید همه در محضرمعشوق
دستی به قَدَح ، قائم و اِستاده بنوشیم
ما، گرچه به آن ماهِ تنعم گره بستیم
برآن شده ایم ناب ، ولی ساده...