خاطرات گذشته

عاشقی که دوست نمی دارد .
عشقی که محبت را از یاد برده است.
دوستی فراموش شده است.
لبخند ها و ترانه ها در دستانِ باد رها شده اند.
باز باران می بارد
باران خاطرات گذشته را به یادم می آورد.
از عشق و دلتنگی سخن مگو،
هنگامی که از صدا کردنم هراس داری.
هنگامی که از وجودم کناره می گیری.
هنگامی که نامم را از یاد می بری.
هنگامی که مرا به دستان فراموشی می سپاری.
هنگامی که شاخه گلی از دستانت نگرفته ام.
هنگامی که نگاهم تو را انکار می کند.
نمی خواهم ذره ای از احساسات من ،
حتی احساس نفرت از آنِ تو باشد.

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 129 نفر 199 بار خواندند
مسعود مدهوش (01 /02/ 1399)   | محمد مولوی (03 /02/ 1399)   |

نظر 1

  • محمد مولوی   24 اردیبهشت 1399 02:47

    دلنوشته ای در قالب شعرنیمایی
    rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا