رقصِ زنجیر
بر گُرده های فلک
خون به پا کرده ست
کوچه ها به عزا نشسته
پنجره های مضطرب
سنج می کوبند
و این همه دیوار
گوش های خود را گرفته اند
به آوای بیداری قرن
خروشت سیلی به فصل می زند
پرچمت پلی به اصل…
خواب خرگوشی تاریخ
آه و آه
خشکِ لبان آسمانی ات
ای سبزِ سبز!
افعال بی شمار عطش
بر کویر داغدیده ی دل
صرف می کند
آب حیات کلامت
دایره المعارفی شگرف…
و این همه یعنی:
وقت آن رسیده
خون ببارد ابر
خون
ببارد دل
بر خیمه ای
که آتش گرفته است
✒#مینا_یارعلیزاده
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 1
ابراهیم حاج محمدی 13 شهریور 1399 22:54
درود بر سرکار عالی و دست مریزاد
به نظر می رسد اگر از خیر (( افعال)) بگذرید (( صرف کردن)) معنایی لطیف تر و ظریف تر پیدا می کند