نقد یک سروده

با سلام و ارادت بر بزرگوارانم
نقد و نظری بر سروده ای
بنام ” اصحاب کرونا ”
تقدیم نگاه ارزشمدارتون
و
اما
شعر:

اصحاب کرونا

شمعی روشن کن
مزار جهان تاریک است

از کدام سو رفته؟
فانوس‌دارِ زندگی!
گردنِ مرگ افتاده،
زمین

رگ‌های امید باریک است
رگ‌های آبی ، کبود

بگیر دسته گل‌هایت را
به آب نه...
به خاک بسپار

گورکنی شده
ویروس‌های انزواطلب
خانه به خانه
-در نزده-
می‌کَنَد پوست

استخوانِ «بودن»م
درد می‌کند
زیر تابوتم را نگیر

می‌روم درون خودم
-زنده به گور-

به خوابی دسته جمعی
محتاجیم
برای عبور

دستِ معجزه
در آستین کیست؟!

✒#مینا_یارعلیزاده
مرداد۹۹

این سروده خو ب شروع شده
در صنعتی از تضاد و استعاره ای از زمین و تشخیص و در عین حال این زمین مجاز هم هست و “تاریک و روشن” تصاد را رقم می زد
و این “شمعی روشن کن ً علاوه بر روشن کردن شمع برای کشته شدگان کرونا معنایی دیگر را نیز به ذهن متبادر می کرد یعنی کاری بکن
و شروع کاملاموفق بود ودر ارتباط با نام گذاری بیشتر معنیش در تعمیق می رود ودر بند بعد ترکیب “فانوس دار” که رهنما را هم معنا می دهد معنی بالا را ترمیم می کرد و بسط می داد و دیگر
“گردن مرگ افتاده زمین” از شدت تاریکی
گرچه مضمونی در محاوره بود ولی در این بافت خوب نشسته
و بند بعد
رگهای امید باریک
این هم تعبیری در آستانه ی
نا امیدیست و خطر و خوب امده در متن
ودیگر رگهای آبی کبود
بزعم اگر کسره اضافه حذف می شد رگهای آبی ، کبود شاید بهتر بود
ضمنا این سردوه از علایم سجاوندی خالی بود که در شعر سپید باید لزوما ملحوظ نظر باشد تا مخاطب حدود و ثعور کلام را دریابد
ادامه دارد

پاسخ

مینا یارعلی زاده

مرداد 20, 1399

درود ها و دستمریزاد به استاد فرهیخته ی پاک
جناب آقای رشنو ادیب عالیقدرم
چقدر با دیدن نقد شما به خودم بالیدم، التفات تان همیشه مایه ی مباهات بوده که نقدی از شما دنیایی است برای قلم من، همیشه با نظرات خوب تان درس گرفته ام و در بهبود سپیدهایم مدد…
هر نقدی مجاز نیست الا نقد به جا، فنی و نیک اندیش شما
به جان خریدارم و چشم انتظار ادامه ی لطف بی پایان شما
درخصوص رگهای آبی امید باید اعتراف کنم در حقیقت همان «رگهای آبی، کبود» بوده که دقیقه ی نود بر اساس یک وسواس تغییر دادم، چقدر خوب شد که فرمودید به روی دیده این قسمت را حتما ویرایش می نمایم
یک جهان تقدیر کم است ، خالصانه سر تعظیم در مقابل مقام ادبی تان فرود می آورم

اکبر رشنو

مرداد 20, 1399

سلام
در ادامه
در بندهای:
بگیر دسته گل‌هایت را
به آب نه
به خاک بسپار
گورکنی شده
ویروس‌های انزواطلب
خانه به خانه
-در نزده-
می‌کند پوست
بگیر دسته گلهایت را
دسته گلها
در معانی کنایی آمده که کنایتی از کشته شدگان کروناست و از طرفی معنای اشک را در معنی دور تر متبادر می کند
و “به آب بسپار “در آن تمثیلست و علاوه ” سپردن ” خود حرف دارد که سپردن در معنی ایهامی واگذار کردن و خاک کردن و در قبر قرار دادنست و از سویی به خاک سپردن و حتی به آب هم سیرورتی را در آفرینش تبادر و اقتضا دارد و اینکه انسان از خاک بر آمده و دوبار ه به آن بر می گردد و یک نوع رجوع وباز گشت را ملحوظ نظر
خوا هد کرد و مراجعت را
که شاید بعض این موارد مورد توجه شاعر نبوده ولی از شعر چنین بر می آیدو مستفاد می شود و به ویژه که با نسبت این شعر با هنگامه ی کرنا و نامگذاریش که به نوعی مارا انذار می دهد و تحذیر از رعایت نکردن موارد مقتضی سلامت و یک نوع بیدار باش و تنبه است و بهنگام و دیگر در بند بعد استعاره تشخیصست به کرونا و صفت انسانی به او نسبت داده شده که انزوا طلب و گور کن
و دیگر” در نزده” و هم در معنی ایهامیش نوعی غافلگیریست
که در رابطه با کرونا مصداق دارد و خوب نشسته در سخن
که تا اینجا این سرود سهمگین
در روانی و سلاست ودر ادبییت قابل قبول کار خود به نیکویی کرده ست و نام و نشان شعر بر سینه ی بی تکلف خود زده
هنر شعر در مغلق گویی نیست
و مغلق گویی با تعمیق شعر فرق دارد و تو در تویی
و نباید حق شعر در صحیح و سقیمش حتی مغفول بماند در نقد و تصحیح
و نقد درمان درد و نابسامانی شعرست ، لذا
و “پوست می کند “هم در مقام معنی ایهامی نقش ایفا می کند
و معنی اصطلاحیست یک: بمعنی نزدیک یعنی خیلی اذیت می کند به اصطلاح و یا می کُشد ودیگر رنگ عوض می کند که هر دو معنی متبادرست و با توجه به موضوع شعر نوعی ایهام تناسب را رقم معرفت زده
و نا گفته نماند” گور کنی شده این ویروس”
تشبیه جالبیست و با توجه به گور کن هم تشبیه حادث شده
و در معنی دیگر ودور نوعی استعاره ست
و این کار برد ادبییات و
صنا عات آرایشی سخن ، شعر را بشدت در تعمیق برده و در عین سادگی شعر عمیق و پر معنا گردیده و باز سهل و ممتنع کرده سرایش را
ادامه دارد

مینا یارعلی زاده

مرداد 21, 1399

درود مجدد بر استاد گرانسنگ و نیک‌اندیشم
در برابر این همه جنبه های نیک که شما از سپید این حقیر واکاوی نموده و برشمرده اید چه می توان گفت؟! زبان قاصر است چرا که هیچ سخن ناگفته ای باقی نمی گذارید و الحق که کوچکترین جزییات از نگاه ادبی شما دور نمی ماند، به راستی و به نحو احسن شعر را مطرح نمودید به نظرم حتی فراتر از اثر نیز رفته اید و جنبه های ناشناخته را هم موشکافی نمودید، ممنونم از وقتی که می گذارید، همچنان چشم انتظار ادامه ی نقد فنی و همه جانبه شما هستم تا با شناخت بیشتر اثرم (حال که نقاط قوت شعر با نقد خوب شما آشکار شد) با پیش رو نهادن نقاط ضعف سعی در بهبود آنها نمایم که بی شک قلمی که رو به ترقی ست مستلزم یادگیری از محضر بزرگانی چونان شماست

اکبر رشنو

مرداد 21, 1399

سلام
و
در ادامه
استخوان های بودنم
الی …

این استخوان بودن ترکیب خوبیست که به بدن درد کرونا هم مربوطست و ضمنا اساس بودن و اسکلت و بیس بودن در معرض دردست و جالب بود
و به تابوتم دست نزن و یا زیر تابوتم را نگیر باز بی ارتباط باشیوع کرنا و بدن درد و استخوان درد نیست و نیم نگاهی هم به عوارض بیماری که تا حدی استخوانی از ادم مریض باقی می ماند نیز اشارتی دور داشت و از طرفی
این نام گذاری خیلی از عبارتهای شعر را توجیه بر دار می کند و گرچه شعر را از اول
افشا کرده و لی چون مناسبتیست خود بخود متن سرایش افشاست مهم نیست و اما چگونگی مضامین را می توان مورد ارز یابی قرارداد با این اسم گذاری و حسن آوردنش بیشتر بودو دیگرخودم را زنده بگور می کنم باز کنایتی از در خانه ماندن بود
اما به یک خواب جمعی نیاز داریم قابلیت توجیه آنچنان نداشت و حتی به اصحاب کهف هم اصابتش بعید بود و
اما به درون پناه می برم که منظور می تواند خانه باشد
و دیگر رجوع به درون برای تفکر و خودیابی و مداقه که خوب آمده
به سخن
و پایان هم ختام عالی داشت علیرغم سادگی و معمول و مکرر و مستعمل بودن این عبارت پایانی
اینجا بجا نشسته و خو اهان معجزه شده اما از میان دستان و یاری گران و انسانها همه که در صدد کشف درمان ماجرا هستند
و نگاه هم به ماورای توانمندیهای بشری که با ورود
کرونا رنگ باخته و رجوعی در بازگشت به خویشتن خویش و ماورای برتر هستی ختام عالی بود باید از قدرت مافوق توانمندی انسان غافل نشد و این حادثه مقدا ری موجب انتباه و بیدا ی انسانها شو د
این شعر در ادبییتی در خور و شر وعی بسیار خوب و متنی گویا و رسا و ختامی عالی در انتقال پیام موفق بوده و موجب آموزش و تنبه بود و عبرت را گوش زد می کرد

والسلام
با ارادت

پاسخ

مینا یارعلی زاده

مرداد 22, 1399

سلام های پرمهر و درودهای بی پایان
بر استاد رشنو ارجمند، ادیب فرهیخته ی پاک
بهره مندی از نقد و نظر مبسوط و ارزشمند شما افتخار بزرگی ست که نصیبم گردید
حضور ادبی شما مایه مباهات و انبساط خاطر و افزونی دانش و بهره مندی ادبی است
استادی که با رگهای شعر سپید به شدت آشناست و قلمش یکی از بهترین نبض های ادبی ست باید همواره از شما آموخت و آموخت و آموخت
واژه واژه ی کلام ارزشمندتان را بر دیده نهاده ام
و این مهر بی پایان شما _نقدی فنی و همه جانبه_ بی شک هدیه ی گرانبهایی ست که نصیب هرکسی نمی گردد، قدر دان مهرتان هستم و تلاش میکنم از درّ کلامتان در پربارکردن قلمم بهره بجویم که وجود نازنینانی چون شما را باید بسیار ارج نهاد.
سه جهان سپاس و هفت آسمان ستایش کم است برای قدر دانی از مهر ادبی شما استاد عزیزم
مانا و برقرار ، پیروز و تندرست باشید
ارادتمندتان تا همیشه #مینا_یارعلیزاده

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 154 نفر 256 بار خواندند
مینا یارعلی زاده (27 /05/ 1399)   | کاویان هایل مقدم (27 /05/ 1399)   | محمد مولوی (27 /05/ 1399)   | جمشید عزیزی (29 /05/ 1399)   | سیلویا اسفندیاری (01 /06/ 1399)   | معین حجت (03 /06/ 1399)   | منوچهر فتیان پور (08 /06/ 1399)   | اکبر رشنو (12 /06/ 1399)   | محمد اخباری (31 /06/ 1399)   | گوهر قوامی (28 /07/ 1399)   |

نظر 2

  • محمد مولوی   27 امرداد 1399 14:10

    applause applause applause
    درود برشما شاعر شعر سپید
    و استاد بزرگوار جناب رشنو گرامی
    rose rose rose

    • مینا یارعلی زاده   27 امرداد 1399 18:40

      درود بر شما جناب مولوی عزیز
      سپاسگزارم از مهر حضور و خوانش ارزشمندتان
      برقرار باشید rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا