بابی ز جنگی باز شد سودای عشق آغاز شد
دیدم خودی را با خدا ، باب شهادت باز شد
همراه اویی می روی در دشت خونین جان به کف
ایثار داری ، می روی ، جایی که او همراز شد
با ذکر دل ، با حمد لب ، آرام رفتی بنگری
دیدی شواهد را یقین روح از بدن پرواز شد
در یک طرف دیدی دلا تسبیح در سجّاده خون
از جانبی دیگر ببین ، نجوای دل آواز شد
در وادی دریای خون خطِّ مقدّم را ببین
جان بر کفان بس عاشقان دیدی چسان سرباز شد
یادی ز هفتاد و دو تن ، دارد نوایی نینوا
نای نی مردان حق در دشت خونین ناز شد
شهدِ شهادت کام ما لبیک گویان گام ما
ایمان رشادت حال ما پیکر ببین طنّاز شد
بینم جمال یار را ، فرخنده دارم ، نام را
خواهم روم از این قفس مرغ سخن دمساز شد
والی بیا ! احباب را ، بین در مسیر ایزدی
صف بسته خندان هر یکی درهای جنّت باز شد
ولی اله بایبوردی
30 / 06 / 1396
نظر 22
-
-
-
-
ولی اله بایبوردی 18 خرداد 1399 08:51
سلام
ممنون از دیدگاه ارزنده تان
سپاس از همراهی تان
در پناه خدای لایموت
-
-
-
حامی شریبی 18 خرداد 1399 09:47
همیشه افتخار می آفریند
و
شاعرانه می ایستد
قلم واژه های احساس تان
استاد ارجمند و اندیشمند
جناب بایبوردی گرامی -
-
-
-
حسن مصطفایی دهنوی 19 خرداد 1399 07:29
درود ها استاد
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
سربلند و پاینده باشید
-
-
حسین یوسفی رزین 19 خرداد 1399 23:24
درود بر شما
چه زیبا و پراحساس
رشادت دلیران این سرزمین را
چون دانه های مروارید بر رسن ایثار کشیده اید
-
ولی اله بایبوردی 20 خرداد 1399 10:14
سلام
استاد ارجمند جناب یوسفی عزیز
سپاس از همراهی تان
ممنون از دیدگاه ارزنده تان
در پناه حق
-
سریال خاتون قسمت6
تبلیغات فرهنگی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
samin A
-
حنانه مومنی
نقد 2
عباس ذوالفقاری 19 خرداد 1399 16:02
سلام...وقت بخیر...جسارتا چند نکته بود که خواستم بنویسم ولی فقط پرواز شدن نداریم پرواز کردن داریم و این
در چهارچوب قافیه ماندن و زندانی شدن را باید از خود دور کنیم....ببخشید
ولی اله بایبوردی 19 خرداد 1399 18:43
سلام
از مثنوی معنوی مولوی :
قافیه‌اندیشم و دلدار من
گویدم مندیش جز دیدار من
روح همچون کبوتری است که جسم را خالی می کند
تا پروازی داشته باشد به عالم معنا
همان عروج ...
ممنون از دیدگاه ارزنده تان