با گفتن راز دلم سکوت را می شکنم
با افشای درونم سکوت را می شکنم
چندیست که د لــم شکوه میکند زمن
از دست منه خسته شکوه می کند زمن
در زمان بیقراری دلم من صبور میشوم
را ز دلـم را که بگو یم صبور میشوم
رویــــا سکوت تــو در درو ن تــوست
افشا مکن راز دلت که آبرو ی تو ست
آرام کن دلت ز جفای بیهد این روزگار
گو بر دلت که آرام شود زرنج این روزگار
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 20 بهمن 1399 22:32
درود بر شما
منصور آفرید 20 بهمن 1399 22:52
درود بر استاد عالمی عزیز
بسیار زیبا
کاویان هایل مقدم 21 بهمن 1399 12:59
مثنوی زیبایی بود خصوصا حدیث نفس بودنش
رضا کاظمی اردبیلی 21 بهمن 1399 21:37
سلام و درود زیبا بود