چه تردید است در چشمم ؟ من آن زیبا نمی بینم
یقین است او ، نه در شاید ، نه در امّا ، نمی بینم
به مسجد میشدم شاید که از منبر بجویم او
چنین گفت است آگاهی،به یک فتوا نمی بینم
به تاکستان نظر باید، فقط در کعبه می جستم
به گمراهی است چون ذهنم، من آن صهبا نمی بینم
چرا گم کرده ام او را ؟ که عیب از دیده ام دانم
بصیرت تا نیابم من ، من آن پیدا نمی بینم
اگر هشیار می گشتم ، به کفر از عشق می گفتم
چنین جستم که مستی را به جز تقوا نمی بینم
من آن عشقی طلب کردم که با من بوده هر آنی
خطا شد جستجوهایم که آن لیلا نمی بینم
مصیبت گر فراوان شد پناهی را به جز او نیست
از او بهتر شفیقی را در این دنیا نمی بینم
بهشتی جاودانی را فقط در کوی او دیدم
حقیقت سایه ای دارد ،کم از طوبا نمی بینم
مرا احیا کُن ای ایمان که چندی در خودم غرقم
نفس تنگ است و اکسیژن در این دریا نمی بینم
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 24
مسعود مدهوش 14 فروردین 1399 08:03
درود استاد گرامی
مصیبت گر فراوان شد پناهی را به جز او نیست
نغمه ای بس زیبا و روان
معین حجت 14 فروردین 1399 09:55
سلام جناب مدهوش ،سپاسگزارم
محمد علی رضا پور 14 فروردین 1399 10:52
درود
حضرت عشق، یارتان
معین حجت 14 فروردین 1399 11:48
سپاسگزارم جناب رضا پور
محمد علی رضا پور 14 فروردین 1399 10:53
سلام،
شاعر گرامی!
آیا نمی خواهید در قالب سه گلشن، اشعاری بسرایید تا در راه شناساندن این قالب تازه ی توانمند،
مددکار باشید؟
سه گلشن:
تنها قالب در شعرفارسی با هر سه بخش آغازگر، بدنه و پایانبخش در خودِ قالب(توجه بفرمایید:
در خودِ قالب)
سپاس rose
معین حجت 14 فروردین 1399 11:50
در تخصص من نیست اما شاید امتحان کردم به هر حال سپاسگزارم
محمد علی رضا پور 14 فروردین 1399 18:20
مرا احیا کن ای ایمان
محمد علی رضا پور 14 فروردین 1399 10:53
سپاس
خسرو فیضی 14 فروردین 1399 11:06
. با بهترین درودهایم
. (( چنین جستم که مستی را به جز تقوا نمی بینم ))
. استاد ارجمند هر بار یک سورپرایز برای مخاطب دارید !!
. حقیقت آن که آنقدر واژه ها بر سرم ریخته اند که قلم
. ناتوانم مانده است و بی هیچ کیشی مات شده !!
. چگونه باید از زیبایی این غزال وحشی غزل استاد تمجید کرد ؟؟؟
. درودها نثارتان باد
.
معین حجت 14 فروردین 1399 11:52
درود و سپاس فراوان خسرو جان با این همه محبت مرا شرمنده میکنید
سعید فلاحی 14 فروردین 1399 14:01
سعید فلاحی 14 فروردین 1399 14:01
سعید فلاحی 14 فروردین 1399 14:01
درود هنرمند گرامی
لذت بردم
احسنت
شادکام باشید
معین حجت 14 فروردین 1399 16:44
سپاسگزارم جناب فلاحی
عباس ذوالفقاری 14 فروردین 1399 15:39
سلام.خوب و محکم
معین حجت 14 فروردین 1399 16:44
سلام لطف دارید ،سپاسگزارم
سیدمحمد طباطبایی 14 فروردین 1399 16:33
درودتان استاد حجت ارجمند
حضرت دوست غزلی ناب و فاخر و عرفانی خواندم که در زوایای ذهن تنیده شده صد هزاران مرحبا و صد هزاران آفرین
معین حجت 14 فروردین 1399 16:46
نظر لطف شماست سید بزرگوار ...
بسیار سپاسگزارم
سیدمحمد طباطبایی 14 فروردین 1399 17:56
علی معصومی 14 فروردین 1399 18:43
♡♡♡♡♡♡
درود ها بر شما
♡♡♡♡♡♡♡
معین حجت 14 فروردین 1399 23:38
بزرگوارید استاد معصومی
محمد علی رضا پور 14 فروردین 1399 21:48
غزلی به یاد حضرت حجت
ای پاک تر ز آب! خداوند، یار تو
بهتر ز آفتاب! خداوند یار تو
دریای بی کرانه! کویرم، کویر خشک
تا کی من و سراب؟ خداوند یار تو
از آتش فراق تو می سوزد این دلم
وای از دل مُذاب! خداوند، یار تو
شرمنده ام که محرم جانان نبوده ام
زیبای در حجاب! خداوند، یار تو
با هر گناه، وصل تو دشوار می شود
سخت است این عذاب. خداوند، یار تو
ای یوسف عزیز خطاپوش مهربان!
رخساره برمتاب. خداوند، یار تو
ای خوب دلگشا! به دل تنگ من نشین
با لطف بی حساب. خداوند، یار تو
یادآور بهشت و شراب طهور آن!
ساقیّ آن شراب! خداوند، یار تو
زشت است هر ثواب بدون هوای دوست
ای بهترین ثواب! خداوند، یار تو
گویا که دیشب از گذر ما گذشته ای
برجاست عطر ناب. خداوند، یار تو
ای نازِ خالِ حُسن تو، از جان، عزیزتر!
بردار آن نقاب. خداوند، یار تو
تا کی تحمّلِ بدنِ منتظر کنم؟
مهدیّ انقلاب! خداوند، یار تو
سرمایه ام همین دل تنگ شکسته است
تقدیم آن جناب. خداوند، یار تو
نام مرا به خطّ خودت سرخ مثل عشق
بنویس در کتاب. خداوند، یار تو.
معین حجت 14 فروردین 1399 23:41
سلام و صد درود به استاد رضاپور ...عزیز
بسیار زیبا سروده اید، خداوند یار تو