در فکر حیله بود،روباه بیشه زار
از هر طریقه ای بر کسبِ اعتبار
با گرگ چاله کند،هر روز و شب بسی
اندیشه می نمود ،مَکری کند سوار
خاشاک و تَرکه را،بر چاله ها گذاشت
تا اینچنین شوند ، پنهان و استتار
گفت او که حیله اش بی نقص و عالی است
هرگونه لقمه ای گردد به آن دچار
نیمی برای من ،نیمی ز تو رفیق
این شرط بسته بود،با گرگِ بی وقار
با گرگ گفته بود،تزویر از این چه بِه
من می بَرم ز تو ،گر میکنی قمار
حتی اگر که شیر،در دامِمان فِتاد
ما زنده می کَنیم،کوپال شهریار
سلطان چو جان سپرد،در کارزارِ مان
من می شوم رئیس،تو جای مُستشار
بر تختِ سلطنت،من تکیه می زنم
تو بوسه می زنی دستم به افتخار
جنبنده ای دگر جراًت نمی کند
بی اِذنِ ما شود در گشت و در گذار
وقتی چنین شود ممدوح جنگلیم
اینجا ز ما شود ، همواره پایدار
تن داد گرگ زال، بر قصد حیله ساز
چون چاره ای نداشت آن بینوای زار
القصه آن دو چون،همدستِ هم شدند
جریانِ مکرشان ، گردید انتشار
روبه به زیرکی هر گوشه تلّه ساخت
پنداشت غافل است،خرگوش کهنه کار
چندی گذشت و لیک،صیدی نشد نصیب
اما ز رو نرفت ، روبه به انتظار
تا صبح تازه ای خرگوش ناقلا
از بیشه می گذشت،مشعوف و بی قرار
خرگوش چون بدید روبه به قصد شوم
سر خم نموده است در پشتِ بوته زار
خود را نشان بداد،با حفظ فاصله
قدری زبان بریخت،با شِکلک و شعار
روبه چو این بدید دیوانه گشت از او
راهی شده از پی اش،تا زیر یک چنار
از یاد برده بود روبه در این مکان
دامی نهاده اند ، با گرگ نابکار
خرگوش می پرید از روی تلّه ها
اما روانه گشت روبه در آن حصار
زندان در آنچه شد،خود حیله کرده بود
از کرده ی خودش، گردید توبه کار
گرگِ گرسنه دید این فرصتی نکوست
رحمی به او نکرد ،در قعر آن مزار
عهدی که بسته بود،پای شکم فروخت
خوردش رفیق خود،با شورِ و پُشتکار
جانا بهوش باش ،دنیا همین بوَد
چرخیده چون فلک،بر دور این مدار
گر دام گستری همسنگِ روبهی
بر تو نمی رسد جز مرگِ ناگوار
در این حکایت است،ایهامِ تازه ای
پندیست مُغتنم، از رسمِ روزگار
-----------------------------
وزن عروضی : (دوری ذو وزنین) مفعولُ فاعلن/مفعولُ فاعلن (یا ) مستفعلن فعل/مستفعلن فعل
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 20
امیر عاجلو 23 مهر 1399 09:16
سلام ودرود
معین حجت 23 مهر 1399 11:10
سپاس
رضا زمانیان قوژدی 23 مهر 1399 11:07
درودها استاد حجت عزیز
غزل مثنوی بسیار زیبا و دلنشین سرودید
دلمریزاد
معین حجت 23 مهر 1399 11:11
سپاسگزارم جناب زمانیان بزرگوار
محمد رضا درویش زاده 23 مهر 1399 13:47
هزاران درود استاد بزرگوار بسیار زیبا لذت بردم رفیق
محمد مولوی 23 مهر 1399 15:38
سلام و درود بسیار عالی
معین حجت 24 مهر 1399 09:47
سلام جناب مولوی ، سپاسگزارم
کرم عرب عامری 23 مهر 1399 18:31
خسته نباشید عزیز
معین حجت 24 مهر 1399 09:48
سلامت باشید جناب عرب عامری
علیرضا علیدادی شمس ابادی 24 مهر 1399 01:24
درود برشما دوست گرامی
معین حجت 24 مهر 1399 09:48
سپاسگزارم بزرگوار
ولی اله بایبوردی 24 مهر 1399 08:52
سلام و درود
تداعی یادی از حکایت های کلیله و دمنه...
پند آموز در ضمن هشدار دهنده...
دلنمیراد استاد
پایدار بمانید .
معین حجت 24 مهر 1399 09:50
سلام ،سپاس فراون جناب بایبوردی
کاویان هایل مقدم 24 مهر 1399 15:54
استاد لذت بخش بود تصویرپردازیتان
دو نکته جالب:
اولی ضرب المثل معروف چاه کن ته چاه می ماند.
دوم حفظ فاصله خرگوش با روباه که برای کرونا نبود، بلکه برای خود روباه بود.
علی معصومی 24 مهر 1399 18:15
درود ها بر شما
ارجمند
علیرضا علیدادی شمس ابادی 25 مهر 1399 01:11
درود برشما
علی احمدی 10 آبان 1399 01:53
استاد حجت والاقدردرودها و دست مریزاد
پژمان خلیلی 22 اردیبهشت 1400 21:51
عالی عالی عالی
پژمان خلیلی 22 اردیبهشت 1400 21:54
عالی عالی عالی
محمد مولوی 01 تیر 1401 10:09
درودی دوباره استاد گرامی
زادروزتان مبارک