هر نفس همراه دارم بعد او صد آه را
لعن و نفرین بر اجل این دشمن بدخواه را
ای فلک ناقوس تنهایی مزن ،دیگر بس است
مرگ یارم را شنیدم ، ماتمی جانکاه را
سالیانی همسفر بودم به یاری نازنین
من به تنهایی از این پس میروم این راه را
گاه می بخشد ، زمانی میستاند روزگار
لعنتش این جبر و این سوداگرِ خود خواه را
سالها دل بسته بودم بر رفیقی مهربان
گشتم و هرگز ندیدم همچو او همراه را
بعدِ او این زندگی دیگر مرا دلچسب نیست
هست با من ، گریه هایی گاه و هم بی گاه را
گرچه بسیارند خوبان و رفیقان محترم
مثل او هرگز ندیدم صورتی چون ماه را
گر که او رفت و مرا با غصّه ها تنها گذاشت
هر نفس همراه دارم بعدِ او صد آه را
تعداد آرا : 6 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 16
امیر عاجلو 24 فروردین 1399 23:45
درود ها ارجمنددستمریزادمحظوظ شدم
معین حجت 25 فروردین 1399 17:26
سپاسگزارم جناب عاجلو
مسعود مدهوش 24 فروردین 1399 23:50
درود بر استاد گرامی
بعد او این زندگی دیگر مرا دلچسب نیست....دستمریزاد
معین حجت 25 فروردین 1399 17:27
سپاس از توجه شما
فاطمه گودرزی 25 فروردین 1399 00:29
درود بر شما
معین حجت 25 فروردین 1399 17:27
لطف دارید بانو
ولی اله بایبوردی 25 فروردین 1399 10:20
سلام و درود
تسلیم قضا و قدر باید بود استاد
مرگ حق است
یاد رحلت ختمی مرتبت افتادم با دخترش فاطمه زهرا وداع می کردند ،
در حالی که پیمبر شادمان بود و فرزندش غمگین و اشک از گونه هایش می ریخت ....
تقدیمی :
گفت بابا تو چرا ؟گریه کنی
دلم و خون بکنی ، لخته کنی
اگرم ، دیده بُدی ، دیده من
شاد گشتی ،گل صد بوسه من
انبیا صف زده از عرش برین
منتظر ! تا که بیا ، رهبر دین
مرگ حق است ،سعادت ره من
چه سعادت ؟ ره من ،سِدره من
ولی اله بایبوردی
معین حجت 25 فروردین 1399 17:29
بله استاد ، باید تسلیم امر الهی بود ،آنچه او بخواهد همان میشود
ایمان اسماعیلی 26 فروردین 1399 00:24
روحشون شاد یادشان گرامی
عالی بود مثل همیشه
معین حجت 26 فروردین 1399 11:37
سپاسگزارم ، بزرگوارید
عباس ذوالفقاری 26 فروردین 1399 09:28
سلام استاد ....نمیدانم این غزل را برای چه و چه مناسبتی سروده اید اما واقعا زبان حال کسانیست که همدمشان را
از دست داده اند...بنده حدود دوهفته پیش مادرم را از دست دادم و شعرتان در مورد بیتابیهای پدرم صادقست.
ببخشید
معین حجت 26 فروردین 1399 11:46
سلام دوست عزیزم جناب ذواافقاری ، از درگذشت مادر گرامیتان بسیار متاسف شدم ،
خداوند روح ایشان را قرین رحمت الهی قرار دهد ، و سایه ی پدر بزرگوارتان برای سالهای
طولانی مستدام ، مرا در غم خویش شریک بدانید ، خداوند به شما ،پدر بزرگوارتان و سایر
بازماندگان آن مرحوم صبر و شکیبایی عطا فرماید
این سروده را برای دوستی نازنین سروده بودم که بیش از 20 سال همچون برادر در کنار هم بودیم
و با اینکه بیش 10 سال است که او را از دست داده ام اما همچنان روزی نیست که یادش نکنم
معین حجت 26 فروردین 1399 11:49
لطفا از جانب حقیر این سروده را تقدیم پدر بزرگوارتان کنید
خسرو فیضی 26 فروردین 1399 18:27
. سلام و درودهای بیکران نثارتان باد
. استاد بزرگوار . روح بزرگ و طبع جوانمردتان . وفای بعهد دوستی
. مرام و کیش و آئین تان را می ستایم و به احترام خصائل انسانی
. و جود مبارک تان می ایستم و کلاه از سر میگیرم .
. در توصیف بزرگی و مردانگی استاد باید استمدادی از استاد مسلم سخن
. که فرمودند . (( تو بزرگی و در آئینه کوچک ننمایی )) کلک هنرمندت
. چنان تصویر کرد که صد نقاش چین عاجز . و مرا اشک در چشم
. امید که وجود مبارک استاد آزرده از گزند روزگار مباد
.
معین حجت 26 فروردین 1399 18:54
سلام به دوست گرامی خسرو خان ...
از لطف و محبت شما نهایت سپاس را دارم ، بزرگوارید ...
جمشید اسماعیلی 08 اردیبهشت 1399 10:38
عالی رقم زدید استاد
گرچه بسیارند خوبان و رفیقان محترم
مثل او هرگز ندیدم صورتی چون ماه را