حضرت عباس علیه السّلام

قلبم همه در یاد تو ای حضرت عبّاس

شمشیر بزن آب بزن در ره اخلاص


با آب تو هم نغمه و با رود سرشتی

تابنده تر از قرص قمر ای تو بهشتی


در کنج دل ِ اقرب و اغیار نشستی

لب تشنه برفتی و دل ما بشکستی


دست همه در علقمه ی دست تو بودَه است

خورشید خجل از رخ سرمست تو بوده است


دیدار بود بر تو در آن عالم بالا

من کیستم ای همسفر حضرت مولا ؟


تو همقدم وُ همره شاهی ، چه بگویم

من خوارترین ذره ، گُل ِ روی ِ تو بویَم


ای نازِ نفس ها و دَمَت ، ای یلِ جاوید

شرمنده ز تو غیرتِ هر کس که تو را دید


نام تو سخن گوید وُ از تشنگی و درد

دلدار تویی ناب تویی تشنه ترین مَرد


گو لفظ ِ ابوالفضل رها شو ز تألّم

هم پاک بشو راهی جنّت به تقدّم


عبّاس تویی عطر همه شعر و غزل ها

ای گوهر نایاب ، کنار تو بدل ها


افسوس نییَم لایق مدح تو سرودن

ذکر تو وضو خواهد و تطهیر نمودن


مدهوش تواَم دست به دست تو گذارم

من مست ترین مست ز ِ جام تو خمارم


عبّاس ! مرا زائر بین الحرمین کن

مخمور ز گیسوی پریشان حسین کن


عبّاس مرا هموطن ِ دشت جنون کن

فارغ ز غم و غصه و اسحار و فسون کن


✍ ترانه_هموطن
از مجموعه شعر : صحیفه_حسینی

کانال تلگرامی اشعارم:
t_h_h_a_s_r_a_t@

ایمیل مقصد