تا در نگین چشم تو نقش هوس نهم

تا در نگین چشم تو نقشِ هوس نهم
ناز هزار چشمِ سیه را خریده ام
#نادر_نادرپور

پی نوشت :
١. گویا هزار چشم سیه ، «کپی هایی» از «اصل» چشم هایِ معشوقند و یا این که راوی از هر چشم سیاهی چیزی وام گرفته تا خود آن گونه که می خواهد «اصل» را بسازد : از هر زنی ، تراش تنی وام کرده ام/از هر قدی ‚ کرشمه ی رقصی ربوده ام ... #سام_پوو در یک #هایکو می گوید : نام هاشان را نمی دانم/لیکن هر هرزه گیاهی/گُلِ ظریف خود را دارد ! گویا آن هزار چشم سیه هر کدامشان جلوه گاه نازی از چشم های یارند .
٢. نازِ هزار چشم سیه را خریده ام : این مصراع ، راوی را با یک نگاهِ مفعول مَنِشانه (مشتری مدارانه) و یا با یک نگاه تمرین کننده و یا یک نگاهِ (خود وَرز دهنده) معرفی می کند که دارد خود را برای نگینِ چشم «اصلی» آماده می کند ... هر چند ما در مصراع اول با یک لحن فاعل منشانه از راوی روبه روییم
٣. گویا این هوسی که مَدِّنظرِ راوی است به یکبارگی نمی توانسته به وجود بیاید و حرکت تکاملی آن در گرو خریداری ناز هزار چشم سیه بوده است ؛ گویا خریداری ناز هزار چشم سیه ، پیش مقدمه ای برای نهادن نقش هوس در نگین چشم یار بوده است .
۴. راوی در لفافه و غیر مستقیم به رنگ سیاه چشم های معشوق اشاره کرده است .
۵. هر چند که این بیت عرفانی نیست ولی انگار مضمون آن نتوانسته خود را از چنگ سنّت های عرفانی برهاند : گویا شاعر می خواهد بگوید برای رسیدن به #وحدت چشم های تو ، از کوره راه هایِ #کثرت هزار چشم سیه گذر کرده ام و یا برای رسیدن به نگینِ چشم تو ، خود را به میان معرکه هایِ هزار چشم سیه انداخته ام : شیخ بهایی در تَخمیسِ مشهور خود از شعر خیالیِ بخارایی این گونه می گوید : مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه ... و یا در مصراع دیگر اشاره می کند که «گنه را بِه از این نیست بهانه ... یعنی هر چند من به چشم های سیاهِ اغیار مشغول بوده ام ولی هوس چشم های تو در سَرَم بود و زمین بوسِ تو را نیّت کرده بودم ... و یا به قولِ #نشاط_اصفهانی : طاعت از دست نیاید گُنهی باید کرد/ در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد : یعنی با پرداختن به هزار چشم سیه خواسته ام دیگ تحریک و حسادت تو را به جوش بیاورم ...
۶. جالب دقت است که راوی به معشوق نمی گوید #چیزهایی_هست_که_نمی دانی ... بلکه آشکارا می گوید : من آگاهانه و مشتری گونه از لابه لای نازهای بیگانه رد شدم تا به نگین چشم تو برسم ... و راوی حتی به این قضیه می نازد و می بالد ! ...
٧. جالب دقت است که از تعبیر ناز برای هزار چشم سیه استفاده کرده است و از تعبیر نگین و نقش هوس برای چشم معشوق !
٨. گویا ، (هزار) چشم سیه در مقابل نگین (یک) چشم یا خریدن(هزار) ناز برای حک کردن «شاه هوس» روی (یک) نگین ، حاکی از این است که راوی ، یک نگاهِ زود انزال نداشته است بلکه آن را برای مقصد و مقصود اصلی خود پرورانده است .
٩. انگار راوی نتوانسته از خودِ معمولی اش لذت ببرد و آن را در راه خریداری ناز هزار چشم سیه ، متغیر یا متحول کرده است و یک خود تغییر یافته یا متحول شده را به معشوق عرضه می کند ... گویا عاشق ، یک هویت «چهل تکه» یا به عبارتی «هزارتکّه» دارد
١۰. هر چند گفته اند : امروز دیگر نه عشق پاک وجود دارد و نه هوس ناب
احمد آذرکمان ـ تیرماه ٩٩

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 191 نفر 367 بار خواندند
احمد آذرکمان (19 /04/ 1399)   | سحر غزانی (22 /04/ 1399)   | محمد مولوی (24 /04/ 1399)   | محمد عالمی (26 /04/ 1399)   | جمشید اسماعیلی (04 /05/ 1399)   |

نظر 2

  • احمد آذرکمان   24 تیر 1399 00:42

    شاید مصراع دوم یعنی ناز هزار چشم سیه را خریده ام ، #رویابازی های بی شمار راوی است با نگین چشمی که قرار است نقش هوس را روی آن حک کند .

  • محمد مولوی   24 تیر 1399 21:21

    هر چند گفته اند : امروز دیگر نه عشق پاک وجود دارد و نه هوس ناب
    applause applause applause applause
    درود برشما جناب ترکمان گرامی
    و یادش گرامی باد شاعر نادرنادرپور rose
    ما نوشتیم حال تائید بشود یا نشود.

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا