عنوان شعر: صبح سحر
بخیالم بال دارم.
صبح سحر ،
بیدار شدم.
یک نگاه کردم بخود.
شوق پرواز،
زد بسرم.
تا بخودم آمدم.
دیدم زیر پای تو،
به تقلا افتاده ام.
وقت جان کند نم،
داد فریاد،
دادم بسر.
فرصتی می خواهم دگر،
این بلا را دور کن.
تا بگیرم ،
جانی دگر.
جبران خواهم کرد،
بار دگر.
چون چشمانم باز شد.
دیدم در آغوش توام،
اما حیف شد!
نیست جانی دگر.
در خیالم آمد این بار.
حال که نیست دیگر نفس،
گیرم انتقام زندگانی با سحر
شب که بیدار می شدم تا غروب؛
حبس ناشتا می شدم.
در خانه به عشق یار دگر.
تا که آرام گیرد روحم ،
هنگام سفر.
روز دوشنبه 99/02/22
هدیه به تمام روز داران
طاعات وعبادات همه روز داران مقبول
شاعر:منوچهر فتیان پور(راد)
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 23 اردیبهشت 1399 15:00
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید