دیکتاتورها چگونه زاده می شوند
دیکتاتور یک نوزادی است مثل من و شما
وقتی که از مادرش زاده می شود
کوچک ، لطیف ، ظریف و ترسو تغذیه اش می کنیم
بزرگش می کنیم و ترسش را می ریزیم
آنقدر بزرگ که خودش هم از خودش می ترسد
چون آنقدر بزرگش کردیم و مثل بت پرستیدم احساس خدایی می کند
دیکتاتور بزرگ شد ولی مغزش مثل نوزاد کوچک ماند
جوجه دیکتاتورهایی هم آهسته آهسته
شروع می کنند در کنارش بزرگ شدن
سربازهایی که مثل بازی شطرنج وقتی
به آخر می رسند می شوند وزیر و بعد
دیکتاتور قبلی را به زیر می کشند.
خودشان می شوند دیکتاتور جدید
و اما بعد
دوباره ترس آمد به سراغش چون
تمام بتان شکننده می شوند
به ظاهرشان نگاه نکنید
هر آدمی را در مقابل خودش ببیند فکر می کند
نامادری و یا ناپدری است
از ترس می گوید بکشید و می کشند .
و جالب اینجاست که به جلاد هم احساس خوشی دست می دهد .
یک انسان آزاد یک جان دارد
یک دیکتاتور یک ملت جان دارد
انسان آزاد اگر کشته می شود
یک روح از جان وی آزاد می شود
یک دیکتاتور وقتی کشته می شود
روح یک ملت آزاد می شود .
محمد مولوی
کوتاه نوشت
نظر 6
کرم عرب عامری 12 آبان 1399 00:47
شجاع باش و صادق
ای انسان
از تمام موجودات مضر و کثیف عذر خواهی کن
دست از استعاره بردار
دشمنت را خوب می شناسی
وراه خانه اش را
برو همنوع خائنت را بزیر بکش
یادت باشد باید بیشمار باشی
جسد مفتخوران خیلی سنگین است
درودها با بداهه ای
محمد مولوی 12 آبان 1399 02:20
سلام و درود
استاد جناب عرب عامری عزیز
سپاسگزارم بداهه زیبایی بود
و نقدی حکیمانه
نازی خباز نیاز 13 آبان 1399 19:32
درود برشما شاعر گرانقدر
محمد مولوی 14 آبان 1399 10:34
درود و عرض ادب
مهربانو خانم دکترخباز نیاز گرامی
به مهر خواندید
محمد مولوی 18 آبان 1399 12:16
محمد مولوی 18 آبان 1399 12:16
زندگی سرد و کسالت بار روزمره باعث میشود تا آزادیهای موجود ناچیز شمرده شوند، اما پس از یورش سلطه غیرمنتظره نظام استبدادی قدر و ارزش آنها دوباره درک می شود و اهمیت آنها در زندگی برای مردم روشن میشود.
مانس اشپربر