خیس بود
سقف فرو ریخت
دویدم حیاط خیس بود
کوچه خیس بود
خیابان خیس بود
بیابان خیس بود
چشمان مادر علی اکبر خیس بود.
آسمان و زمین خیس بود
یکی داشت ابرها را می چلاند
باران می شست
صورت زمین تشنه را .
پس از باران...
هنوز از تیرهای چوبی سقف آب چکه می کرد !
هیچکس حقیقت باران را نگفت
آنکه می گفت
از آب گل آلود تشت کف اتاق می گفت .
#محمد_مولوی
شعرسپید
هشتم مرداد یکهزاروچهارصدویک
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 08 امرداد 1401 18:31
لطیف و دلنشین
محمد مولوی 08 امرداد 1401 23:23
درود و سپاس جناب عاجلو
فاطمه شایگان 25 امرداد 1401 09:54
درودتان باد گرامی
قلمت رنگین
ومهارت سرودنت
همواره ستودنی
مانا باشید
محمد مولوی 25 امرداد 1401 22:28
سپاسگزارم سرکارخانم شایگان
از حضورتان و نظر ارزشمندتان