کودک درون
کودک درونم
کودک درونم همانند آرایه های ادبی ست
که باغچه قلبم را با کلماتش سبز
میکند
گاهی آبی میشود مانند آسمان صاف ، ابری ، بارانی
هرز گاهی سبز مثل جنگل باطراوت وتازه
اوقاتی هم همانند شعر موزون و قافیه دار
شاید چنگ باشد که با هر تارش
ودر گوش هایم نوای باران مینوازد
شاید هم کلافیست بی انتها
که پله های شیطنت یکی،دوتا میپیماید
او سجاده ی دلش را بر روی نوا های شادی میگشاید
و ذوب میشود در درون ترانه های بی زمانی
او ساعتی است که عقربه های زمان در او خالی ست
و مزه ی شیرین آب نبات چوبی بر روی زبانم
او دوست دارد در ایستگاه امید بیایند
و پر کند آنجا را از توپ های کریستالی نور
کودک درونم ارتعاش خنده است
غش غش خنده هایش ریسمانیست
تا اوج ملکوت
که قلعه ی آسمان با صدایش به لرزه در می آید
و معبد زمین با نجوا هایش جوانه میزند
نگاهش رنگین کمانیست
پر از رنگ های شاد
که انوارش بر روی آینه چشمانم منعکس
میشود
و نور بصیرت را در درون قلبم طنین انداز میکند
کودک درونم تجسمی از زندگی موزن وقافیه دار ابیات شعر های قدیمی ست
نماییست از سپیدار کوچک در قلبم
که با دستانش موج های محبت را خلق میکند
ودر درون پیاله ی دستانم آن را جاری میکند
او در معبد وجودم همیشه مشغول بازی کردن است
بازی کردن در نقش ها ، در حرف ها،کلمات، ودر خلق ها
اریحا
شعر سپید
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 15 امرداد 1402 09:12
لطیف و دلنشین
سروش اسکندری 16 امرداد 1402 18:24
زیبا سرودید... درود برشما
سیاوش دریابار 26 شهریور 1402 12:22
سلام
ضمن عرض تبریک به مناسبت
حلول ماه ربیع
شعرتان بسیار زیبا بود
قلم سبزتان مانا
و عمرتان جاودان
پرفوغ باشید
سعید نادمی 26 شهریور 1402 17:58
درود بر شما ... عالیه