علاج دردهای لا علاجم شعر خواهد شد نیاوردم به لب غم را که نم نم شعر خواهد شد
سر انجام خوشی در سرنوشت خود نمی بینم در این بیراه ها اما چراغم شعر خواهد شد
بهشت حاصل از اشگ و فغانم را نمی خواهم کنار کوه آتش هر شرابم شعر خواهد شد
شبی که واژه می بارد به لب ترسی ندارم چون برای زجرهای نا تمامم شعر خواهد شد
شفا از هر ضریحی که طلب کردم نشد اما علاج دردهای لا علاجم شعر خواهد شد
مریم نصیری
نیفتادی به یادم هرگز اما هزاران بار افتادم به یادت
دختر شیرین زبان شهر تبریزست وای روی چشمانش چگونه دل ببندد چشم را
نظر 7
امیر عاجلو 04 شهریور 1399 18:31
.مانا باشید و شاعر
منصور آفرید 04 شهریور 1399 18:40
درود بر شما بسیار زیبا
جمشید عزیزی 04 شهریور 1399 20:44
آفرین بر شما سعی کنید غزلتون رو عمودی بنویسید تا شکیل تر دیده شود، درود بر شما
ابراهیم حاج محمدی 04 شهریور 1399 22:49
درودتان . بسیار فاخر و بیاد ماندنی.
کرم عرب عامری 04 شهریور 1399 23:30
آفرین ها
محسن فتح اله زاده 05 شهریور 1399 14:38
درود بانوی فرهیخته
رضا زمانیان قوژدی 07 شهریور 1399 16:35
درودها ابانو نصیری
زیبا سرودید
لذت بردم
مانا باشید