3 Stars

زن خیابان

ارسال شده در تاریخ : 27 مهر 1399 | شماره ثبت : H9413207



نشسته در کناری
و چشمانش،
تو پنداری نشسته منتظر بر در!
نگاهی نادر و ترسان
شگفت آور!
همان هان
خاطری دیرینه دارد:

در این آلوده روزم ننگ
ننگ بادم ننگ!
و ای مادر
من یقین دارم که در قلبم جز از تو، هیچ یادی نیست
نیز یاری نیست
زان پدر هم من ندارم یک نشانی یادگار
آشکار جاودان باشد سالها و روزگار
نیز یادی نیست
لقمه نانی ، یک شبی خرده پوشش تا به گاهی
نیز کاری نیست
وز آن پس جز برای کارهایت
نیز عاری نیست

ندانی چون به روزت آمده مادر!
وز آن مردان که می بینی هر کدامش یک شبی،
که مست از بوی آغوشت
به شوق از تن در آغوشت
فروکش چون که آمد نفسِ سرکش،
کند پتیاره آنجا ترکِ آغوشت!

یکی چون عقربی مانَد
یکی مارِ سیه یکی روباه!
یکی از آن یکی بدتر
یکی بدتر زِ بد بدتر!

چو زینها بگذری مردم چها گویند؟
همان مردم عذاب خیره چشمهاشان
نمی بینی که چون از پیش و از پس آن نگاهاشان
براندازت کنند پیکر؟
گزنده تر زِ صد گفتار ناراست
در اندیشه به این سودا
که باشد یک شبی آرام،
تنش در تن به عریانیِ آن لحظه
...
-خموشت باشد ای دختر!
نگهدارِ زبانت باش!
که اینها گفتی اَم یکسر فراتر از حریمت بود!
خموشت باشد ای دختر!
نگهدارِ زبانت باش!
مرا روزی به یک یاری پناهی بود
خرامان عشق من با او ،
سراسر یک جهانی را سرایی بود
مرا مهمان آغوشم جز او
اصلا!
خطابش با من او این بود
بجز تو در دلم یک آرزویی زین جهان
اصلا!
وزینها سرتر اما هر کدام باهم
زِ شادی تن به تن با هم
که او شاه و منم ماهش
نه بی شک اینکه من شاهش
همان آری همم شاهُ همم ماهش

نشانیها که گویم از پدر گویم
همان او کز پلیدیها رهایی،
وز بدیها پا به در گویم!
"پریرو "ها به من می گفت
خم اندر خم زِ شادی لب به لب بودش
نگارش زین جهان آری که من بودش
کمان من دو ابرویم
و چشمانم همان تیری
فکنده بر سر و رویش
بهشتی بودمش آری
همان کام دل افروزش

-نه مادر!
این چه جای عشق و یکرنگیست؟
و این قصه غریبست با هم اکنونت
نشاید این سرانجامش!
ببین حال و سر و رویت؟
کجایش عشق و دلتنگیست؟

پناه آورده ایم کنجی
خراب افتاده در شهری
تو را هر شب به یک جایی
مکانی دور یا نزدیک
در آغوش هوسبازی
شود صبح آن شبِ تارت!
...
-خموشت باشد ای دختر!
حریمها را شکاندی یک به یک آخر!
نه اینگونه نبودم،
مرا عشقم گرفت آخر
شبی کز عشق هم سرشار
تنش در تن همم بسیار
تو را آری نصیبم کرد!
نه دیگر زآن پسان رویم
نه دیگر روی تو او دید
و من ماندم در این کنجی که می بینی
پیِ جایی پناهی یک مکانی
همان هان لقمه یِ نانی
نه اَم هرگز پناهی بود
نه اَم یک نقطه امیدی به یاری بود
نه اَم از عشق خود جز تو مرا حاصل
نه راغب به اندک کاری اَم مایل
مرا خارِ مغیلان آخرش افکند
...
-نه مادر گیتی اندر کام کس هرگز
نه شهدی تا ابد بوده
نه زهری تا همیشه از ازل بوده

در این شبها
رثای هتک حرمتها
چه بسیارست...
در این شبها
تویی تنها سرودِ غمگین حسرتها...
و هر "آخ"ت!
رثای غمگین حقهاییست
که پامال گشته اند بسیار!

نمان زین پس در این نفرت
نمان تا
هیچ نبیند روی ماهت
همان مردانِ بد سیرت
و هر شب هر هجوم ناله ات مادر
شکستش در سکوت شب پدیدارست
بیا مادر
که با هم ، هم بجای هم
در این خوابی که ننگ آلود پدیدار است
نوای زیستن را
زِ هر سو کوچه یا برزن
بیاراییم
و با هر این نماندنها
هزاران چشم خون آلود
نگاهی از سر شهوت
چه از دور و چه هم نزدیک
برانانیم

-نه دختر این کلامت یک دو بسیار است
نمی دانم
تو امشب لقمه نانت
در این ننگِ شبِ تارم
دوباره باز
خواهی زد؟؟؟
پایان.

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 88 نفر 229 بار خواندند
امیر عاجلو (28 /07/ 1399)   | محمد رضا درویش زاده (28 /07/ 1399)   | رضا زمانیان قوژدی (28 /07/ 1399)   | امین آزادبخت (29 /07/ 1399)   | علیرضا علیدادی شمس ابادی (02 /08/ 1399)   | منوچهر فتیان پور (03 /08/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :3


نقد 2

  • رضا زمانیان قوژدی   28 مهر 1399 19:07

    سلام و درود rose
    از آنجا که خود اجازه نقد صادر فرموده اید
    چند کلمه که به نظرم رسیده، تقدیم می کنم.
    امیدوارم از من رنجیده خاطر نشوید.
    در فرم، موارد متعددی هست که نیازمند ویرایش
    است."خموشت باشد ای دختر" یعنی ای دختر ساکت باش.
    یا آنجا که فرمودید "زان پدر هم من ندارم یک نشانی..."
    مگر آدم چند پدر دارد که نشانی از آن یکی داشته باشد
    و از این یکی نه؟!می شد مثلا بگویید: از پدر هم یک نشانی نیست.
    اما در محتوا و موضوع، بیان معضلات اجتماعی بسیار کار پسندیده
    و واجبی است، اما در عین حال کاری بسیار ظریف است، راه رفتن
    بر لبه تیغ را می ماند.بیان درد ها و واقعیات ضمن پرهیز از ابتذال
    هنری است که اگر به آن مسلح و مسلط نشده باشید، و وارد این
    میدان شوید، متاسفانه امکان اینکه نتیجه عکس بگیرید بسیار
    بالاست.ضمن اینکه در اجتماع ما، همانطور که برهنگی ناپسند
    شمرده می شود، برهنه گویی و ورود در برخی جزئیات یا حتی
    کلیات بعضی از موضوعات، نوعی تابو است که خوشبختانه تا
    این زمان هنوز شکسته نشده.
    با وجود اینکه شما تلاش کرده اید عفت کلام را حفظ کنید اما
    در کل نمی توان مدعی شد که از این نظر مخدوش نیست.
    مثنوی طولانی شما، گفتگوی دختری با مادر تن فروش خود
    است و اعتراض او به این امر.مادر هم بدون اشاره صریح به
    علت اصلی آن، تنها خاطره همآغوشی با همسرش را بازگو می
    کند که معلوم نیست چه سرنوشتی دارد.مرده یا جدا شده؟!
    این کار مادر از سر فقر مالی است یا نیازهای طبیعی هر زن و مرد؟!
    ضمن آرزوی توفیقات روز افزون برای شما، امیدوارم آثار دیگرتان
    فاخر و ارزشی باشد applause

    • امین آزادبخت   29 مهر 1399 07:59

      سلام نازنین مرد کهن مرز و بوم

      بی شک اگر می دیدمت ، دستانتان را بخاطر نقد می بوسیدم

      چرا رنجش خاطر؟

      خرسندم و این به یقین درست است

      فرمودید در فرم ، موارد متعددی هست که نیازمند ویرایش هست
      من پذیرای این گفته شما هستم
      این شعر البته ناقص هست
      ولی مثالهای شما :
      خموشت باشد ای دختر...به نظر شما چه عبارتی باید جایِ این کاشته می کاشتم؟وقتی مادری از تابو شکنی و حریم شکنی کلامی یک دختر
      ناراحت و عصبی می شود چه می گوید؟با ملایمت جواب می دهد؟
      زان پدر هم من ندارم یک نشانی یادگار...
      فرموده اید مگر انسان چند پدر دارد که از آن یکی نشانی داشته باشد؟
      شاید شما و همه ما با این عبارت آشنایی داشته باشیم که بعضا در مورد یکی چنین جمله ای بکار برده می شود :
      تو هم برای من پدر بوده ای هم مادر.این یک معنا ، اما معنای دیگر هم این می تواند باشد :
      یک پدر که باعث وجود و تشکیل نطفه می شود ...یک پدر هم سرپرست می شود ...و ....

      اشاره شما به معضلات اجتمایی پرداختن در صورت نداشتن تسلط است که نتیجه عکس می دهد و به نظر شما
      این سروده هم به ظاهر همین است
      مورد بعدی برهنه گویی خطرناکتر از برهنگیست که از این نظر هم به علت نداشتن عفت کلام در نهایت سعی
      دارای ایراد است
      در مورد بند ابتدایی ، بفرمایید منظورتان از تسلط چیست؟ و تعریف و معیار شما برای تسلط چیست
      ایضا بفرمایید که چقدر تسلط داشته باشیم کافیست ؟
      بند دوم بفرمایید کجای این کاشته برهنه گویی و عفت کلام رعایت نشده ضمن آنکه آن کاشته فاقد
      ارزش کلامی باشد؟تاکید می کنم فاقد ارزش

      آری گفتگوی یک مادر و دختر و اعتراض دختر به این امر ، از پرداختهاییست که در این اثر نمود دارد
      فرموده اید چرا اشاره صریح به علت این امر نشده ...چرا شده ...به نظر شما شعر را یک بار دیگر بخوانید به آن علتها هم خواهید رسید
      در مورد سرنوشت همسر زن ، که فرموده اید مرده یا جدا شده ؟اولا که اگر هم مرده باشد
      معنای جدا شدن هم می دهد
      اما سرنوشت همسر...بازهم شما را به پرداختن به محتوای اثر راهنمایی می کنم امید که بیابید همسر زن چه سرنوشتی پیدا کرده است
      هرچند اگر کمی دقت بیشتر می کردید می توانستید مقصود شاعر را از سرودن این شعر بیابید و بیابید
      که شاعر چرا این شعر را سروده است و هدفش از سرایش این شعر چه بوده است
      شاعر چند هدف را دنبال می کرده است ؟ هدف کلی شاعر چه بوده و کدام هدفش جزئی بوده است.

      در نهایت ضمن آرزوی توفیقات روز افزون برای من ، امیدوار بوده اید آثار دیگرم فاخر و ارزشی باشند
      که این می تواند بدین معنی باشد که این اثر از نظر شما فاقدر ارزش بوده و فاخر نیست که خوب نظر شماست و محترم است
      آری ممکن است این اثر فاقد ارزش باشد و صد البته تا ببینم ارزش و فخر از نظر شما چه باشد ...

      با بهترین سلامت ها برایت
      ایضا تقدیم باغی از گل rose rose rose
      rose rose rose
      rose rose
      rose

نظر 6

  • امیر عاجلو   28 مهر 1399 08:31

    سلام ودرود rose  rose  rose

    • امین آزادبخت   29 مهر 1399 08:04

      سلام بزرگ مرد

      همیشه به میهمانی ام می آیی
      و من همیشه دیر به استقبالت

      خرسندم از حضورت
      و این بی شک از نهایت خوبیِ توست نازنین

      با بهترین ها برایت
      و تقدیم یک گل rose

  • محمد رضا درویش زاده   28 مهر 1399 09:07

    بسیار زیبا درودتان applause applause rose rose

    • امین آزادبخت   29 مهر 1399 08:07

      سلام پارسی مرد درست سخن

      دوست دارم حضورت را
      می مانی برایم مثل یک گل
      مثل یک رود
      که جاری و زلال است

      بهترین پیروزیها را برایت آرزو دارم
      با تقدیم یک گل rose

  • علیرضا علیدادی شمس ابادی   02 آبان 1399 06:56

    با درود برشما پایدار باشید rose rose

    • امین آزادبخت   05 آبان 1399 20:56

      سلام مهر ایران زمین

      پیامت را

      حضورت را

      بیشتر

      هم

      یادت را



      دوست می دارم


      من دیر آمدم آری

      تو ببخش

      با بهترین دعاها برایت
      ایضا تقدیم یک گل rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا