باز هم پنجره ای باز نشد
تا ببیند چه شده
توی این کوچه ویران و خراب
یک نفر سر نکشید تا بپرسد چه گذشت
پشت این پنجره های تاریک
مگر انسانی نیست
توی این کوچه ی پر از گل و لای
یک نفر سر نکشید
تا بپرسد چه گذشت
توی این راه خراب و تاریک
پای دیوار بلند،ناله ای گشت برون از دل تنگ
باز افتاد درون چاله ره روی بی چاره
باز یک بار دگر خورد به سنگ
پای انسان ستم دیده و لنگ
ناله اش گشت بلند
آه این بیغوله است
جای انسان نیست
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 19 دی 1399 20:44
محمدحسین خدیوزاده 21 دی 1399 22:38