فصل و ایام کرونا بود و من سنگین و سرد
محو در اندیشه ای جالب که درگیرش شدم
مرغ اول بوده است یا تخم مرغ
من چنان بیخود ز خود بودم نفهمیدم که او
زیر چشمی دزدکی دارد نگاهم میکند
چشمهایش چشم آهو
قامتی چون سرو داشت
زیر آن ماسکش رخی از تابعینِ جبر داشت
یادم آمد از زمان حضرت آدم
کمی هم پیش از آن
یک شماره روی کارتِ پاره
همراه من است
با خودم گفتم به دریا میزنم اینبار دل
میزند زنگ و یاهم میکند غمناک دل
زنگ زد فردا و گفتم از ته دل جانِ من
عشق من میگفت و میگفتم تویی دنیای من
یکدم از فکرش رها گشتن نبود و دائما
با خیالش شب سحر میگشت و می آمد ز رَه
فردای من
چندروزی میگذشت و اسم فرزندانمان
بیژن و کامبیز و گوهر
نه منیژه بهتر است
بحث ما بالا کشید و عاقبت
بچه ی اول مقرر شد هم اسم عمه اش
هفته گرد آشنایی بود و ما در کافه ای
جنگ بر تاریخ عقد و محرمیّت داشتیم
هات چاکلتی شد مهیا روی میز
ماسک خود برداشت دلبر تند و تیز
قدِ شیپورِ قیامت یک دماغ
با لبی هم قدِ لبهای شتر
وای قلبم،آمدس گویا اجل
کافِچی ودکای اوکراینی بده
گفتم ای مه روی پر چون و چرا
گفته بودم قلب من کم میزند؟
گاهگاهی شرمسارم عشق من
دست نادانم یهو چک میزند!
در زمان خواب هم هرشب مرا
مادرم پوشاک میبندد ،برایت گفته ام؟
چندباری هم ....
هرچه گفتم گفت عشقم من تو را
هر چه باشی دوس دارم عاشقم
آهی از دل سر کشیدم
گریه هم کردم کمی
دردسرهای کرونا عاقبت من را گرفت
بی پدر آن کس که خفاشِ نپخته میخورد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
امیر عاجلو 18 آذر 1399 22:12
عباس قره خانلو 19 آذر 1399 00:30
رویا امامی 19 آذر 1399 00:26
طنزی زیبا
عباس قره خانلو 19 آذر 1399 00:31
سپاسگزارم
کاویان هایل مقدم 19 آذر 1399 12:55
آفرین که در وادی طنازی هم دستی بر قلم داری عزیز
واقعا داستان مرغ و تخم مرغ را فراموش کن چون سر به ناکجاآباد میزند دوست جوان خوش فکرم
عباس قره خانلو 19 آذر 1399 13:33
سپاس گزارم جناب هایل مقدم عزیز، بله بیخیال قضیه مرغ و تخم شدم نتیجه ای نداشت
محمد خسروی فرد 21 آذر 1399 20:15
درود بر شما
عباس قره خانلو 21 آذر 1399 20:27