3 Stars

ترحم

ارسال شده در تاریخ : 18 اسفند 1399 | شماره ثبت : H9415293

گفتند
متفاوت است،
ما بی تفاوت شنیده ایم
ترحم
ترحم
بس است
کم شنواست
اما
او فقط یک کودک است
نیازی نیست
بلند
بلند
و بلندتر
صحبت کنید
میتوانیم
با لبخندمان بگوئیم و
با چشممان بشنویم.

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 127 نفر 353 بار خواندند
امیر عاجلو (18 /12/ 1399)   | بهنام حیدری فخر (18 /12/ 1399)   | عاطفه مشرفی زاده (18 /12/ 1399)   | محمد رضا درویش زاده (19 /12/ 1399)   | منصور آفرید (19 /12/ 1399)   | جواد مرادی (19 /12/ 1399)   | کرم عرب عامری (19 /12/ 1399)   | محمد مولوی (20 /12/ 1399)   | رضا کاظمی اردبیلی (20 /12/ 1399)   | کاویان هایل مقدم (20 /12/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :8


نقد 3

  • شاعر مهمان
    شاعر مهمان 20 اسفند 1399 12:34

    درود
    ادیبِ اریب و علامه ی ذی فنون روزگار حکیم کاویانِ هایل  مقدم که از ابتکارات و آفرینش های ادبی بی شمار او افزودن ژانر ادبیِ《 رُبائی یات》 به قول خودش 《از مصدر ربودن》 به ژانرهای ادبی است،  چون بر خلاف همه ی ادیبان و سخن شناسان، قافیه را 《به مفهوم یک کلمه کامل تکرار شونده》 می داند، دست به آفرینش ادبی دیگری  زده است و 《لاک پشت》را با 《چرخشت و انگشت فرامُشت و  زرتشت》 قافیه قرار داده است . و علاوه بر این چون گوئیا پایبندی ای به قاعده ی لزوم پرهیز از تکرار قافیه ندارد !!! کلمه ی پشت را با آوردن کلمات 《 پرپُشت  لاک پُشت و صد پّشت》 سه بار تکراریییییییییییده است و از دیگر معجزات حضرت  کاویان هائل مقدم این است که چون گوئیا همانگونه که《قافیه》 را تعریفی متفاوت با تعریف دیگر ادیبان کرده است ، قالبِ مثنوی را نیز دیگرگون از تعاریف دیگر ادبا می تعریفد!!!!!! جدید ترین اثر خویش را که به زعم همه و در اولین نظر 《 غزل 》 می نُماید، 《مثنوی》 نامیده است اینک با هم مروری کنیم مثنوی حضرت ایشان را.
     
    «ای کُشته که را کُشتی تا کُشته شدی زار؟»
    «تا باز که او را بکُشد، آن که تو را کُشت؟»
    هر جا که روی و بروند، قصه همین است
    تا بوده همین بوده و مُشت است فرا مُشت
    گر منتظر خلق جهانی که دهند مرهم دردت
    کَس گُرده نخارد، مَگرَت جز نوک انگشت
    منگر به کسانی که فریبنده ی خلق اند
    رخساره، نشان است زِ اسرارِ دو صد پُشت
    این رسم زمان بوده به هر عصر و مکانی
    چون ذات بد هرگز نشود نیک به چرخُشت*
    آن قوم خردمند اگر در پی حُسن است
    عامل بشود پند حکیمانه ی زرتُشت
    امروز اگر قسمت ما این همه جور است
    خفتیم درون خود و گشتیم چو لاک پشت
    این جمله مکافات که «هایل»، به جهانست
    باشد همه تلخ آبه ی آن خوشه ی پرپُشت

    چرخی که با آن آب انگور گیرند* laughing

  • کاویان هایل مقدم   21 اسفند 1399 09:28

    نون والقلم و ما یسطرون
    با تبریک مبعث پیام آور مهر و اخلاق و با دعا برای تمام بیماران تن و روان به خصوص کسانی که بدون درک حرمت قلم(در دنیای کنونی صفحات مجازی) و حریم ادب که بیش از دیگران خود را پاسدار سینه چاک آن می نمایانند و علاقه مندند همه را به اجبار به خیال خود به بهشت شعر و ادب رهنمون شوند بدون اینکه اساسا معلوم باشد از کجا و با چه ماموریتی چنین امر خطیری بر آنها محول شده و بر فرض قبول چنین فرضیه ای صلاحیت خود آنها را در انجام این ماموریت کدام مرجع معتبری تائید می کند. همان بیماران آزرده و سرخورده از محرومیت در حضور آدم وار با نام و نشان و در چارچوب عضوی معمولی و معقول مثل سایر اعضا در بین این جمع به دلیل همین اندیشه خام و بی پایه و دیگران را رصد کردن دائم و از خود غافل بودن، اینچنین در سوز و گدازند و از درون مشتعل؛ که نیک گفته است شاعر خوش اندیش:
    عیب کسان منگر و احسان خویش
    دیده فرو بر به گریبان خویش
    همانها که مانند شکلکهای دهان گشادی که در بین اراجیف خود به کار میبرند و نمایانگر دهان گشاد و البته ذهن و اندیشه تنگ آنهاست. همان ها که حتی ارزش پاسخ مستقیم شنیدن ندارند (همانطور که این عرائض برای صاحب این صفحه دوست خوبم جنتب مرادی فقط به عنوان یک عرض حال دوستانه به تحریر در آمد وگرنه ابلهان را خاموشی جوابی است نیکو)
    الغرض این افراد که طریقه زیست انگلی را در بین یک جمع سالم که از هر قشر و سطح و تخصص و تجربه کنار هم آمده اند تا با اشتراک گذاشتن اندیشه خود لحظاتی زیبا برای هم خلق کنند، تحمل نمی کنند و چون راهزنان نقاب پوش از هر منفذی برای عقده گشایی استفاده می کنند. البته باور بفرمایید یا نه همواره واکنش بنده دعای شفا بوده و بیشتر از نفرت یا عصبانیت حس ترحم دارم برای مصادیق همزه لمزه ( عیبجویان طعنه زن) که این مفلوکین خود در آتش کم توجهی دیگران و عقده حقارت در اشتعال هستند و رسم فتوت هیزم بر آتش آنان نهادن نیست.
    روایت است از یکی از فلاسفه به گمانم افلاطون یا ارسطو سوال شد اگر کسی به تو پرخاش نمود در جواب چه میکنی؟ گفت دعا! گفتند عجب، دعا؟ پاسخ داد: اگر سگ هاری در معبری پای شما را گاز گرفت شما پایش را گاز میگیری یا برایش مرهم می آوری؟
    القصه قبل از ورود به این مقوله پیشنهاداتم را برای جلوگیری از ورود ویروس های پر ادعا و تهی انبان که از سایت طرد شده اند ( به واسطه عمل خود) و اکنون راهی جز بی آبرویی و طعنه و بی مزگی آن هم نه در قالب یک گفتگوی محترمانه آنطور که بین افراد واقعا اهل ادب مرسوم است بلکه به روشی کاملا هیستریک و از روی آتش درون ، را به مدیریت محترم سایت ارائه کرده ام.
    البته ایشان به دلیل عارضه یکی از نزدیکان درگیر بیمارستان هستند که ضمن آرزوی شفای عاجل برای بیمارشان و تندرستی خود ایشان و خانواده از همه دوستان تقاضا میکنم دعای خیر خود را از این انسان محترم و زحمتکش دریغ نفرمایند.
    برای تمام کسانی هم که تصور می کنتد رسالت الهی اصلاح همه جز خود را دارند از خداوند متعال آرزوی اندیشه صحیح، قلب آرام و سلیم و اصللح اخلاق دارم که تنها راه رسیدن به سعادت همینهاست.
    از دوست عزیزم که در حمایت از حقیر با عبارت بتو چه؟ ختم کلام را به خوبی گفتند اما کبر و منیت و آزردگی روح مخاطب به خاطر همان فهم نکردن فلسفه زندگی و درگیر با رذایل خود بودن اجازه توجه به این تلنگر را هم از او گرفت، سپاسگزارم ولی دوستانه خدمتشان عرض می کنم:
    آب دریا به پوزه سگی نجس نشود دوست خوبم.
    ای کاش سرعت مرگ و میرها علامتی شود برای آدم شدن، آدم زندگی کردن و آدم رفتار کردن که پس از اجل مهلتی برای عمل نیست ما را.
    و کلام آخر یکبار برای همیشه، حقیر هیچ کجا و هیچ زمان نه ادعای استادی و نه داعیه ادیب بودن و امثال آن نداشته و ندارد ولی اهل عقب نشینی و یا سانسور اندیشه یا مصلحت اندیشی (البته به معنای غلط مصطلح امروزی در بین جامعه و نه معنای صحیح پذیرش حرف و نقد درست و در چارچوب احترام که مثالهای بسیاری لز راهنمایی دوستان چه عمومی و چه خصوصی دلرم و از همینجا مراتب امتنان خود را مجددا خدمت این عزیزان دلسوز و فهیم ابلاغ میکنم) نیستم.
    زهی خیال باطل اگر چنین فکر خامی در سر هجوکیشان و تهی مغزان متطاهر به ادب هست که سر آخر با فضاحت مجبور به بستن دهان گشادشان و ترک صحنه خواهند شد.
    متاسفم که چنین روز زیبایی به اجبار دستمایه این عرائض نه چندان شیرین شد اما مصادف شدن آن را به تاسی از شخصیت شخیص پیامبر والامقام اسلام که سیره عملی و هادی ما در زندگی است، به فال نیک میگیرم.
    عید مبعث بر شما مبارک
    love struck love struck love struck love struck love struck
    rose rose rose rose

نظر 12

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا