یا لطیف.
لیلای بی مجنون در این تلخین لیالی ام! ببین
دنبال روز دیدنت در این توالی ام! ببین
هرشب تورا با گریه میخواهم ز درگاه خدا
هرشب! ولی باز امشبم من دست خالی ام! ببین
دور از منی!دور از منی!فرسنگ ها! فرسنگ ها!
بی تاب در تاب و تب عشقی خیالی ام! ببین
قلب تورا با اشک هایم آبیاری کرده ام
تو گل نمی رویانی یا من خشکسالی ام؟ببین
می داریَم چشم انتظار؟از دوریت چشمم شکست
این اشک ها هم خورد شد آخر سفالی ام! ببین
من بی تو سروی ام که افتاده جدا از ریشه اش
می ایستم با باد در جنگ و جدالی ام! ببین
خو میکنم با هر هجوم از باده های موسمی
تاراج دیگر میرسد!آشفته حالی ام!ببین
چشمان من مألوف با این شعر باران خورده اند
تو بی خبر باش و برو عالیِ عالی ام! ببین
"نیایش"
اسکندرزاده
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 08 اسفند 1399 07:34
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید