به استقبال غزلی از استاد شهریار
شعری قدیمی
آمدی جانم به قربانت چه خوش هنگام تو
آمدّی و بردی از دل غصه ایام تو
خورده بود از بخت ناهمگون به پیشانی مرا
مهر بدنامی و کردی وه مرا خوش نام تو
عاقبت با سِحر چشمت نازنین کردی مرا
شهریار شاد شیرین بختِ شیرین کام تو
نوش دارویی و دادی ساعی مسکین شفا
با می نوشین از آن لب های زرین فام تو
دیو هجران صبر و طاقت برده بود از من ولی
با کلامی خوب من کردی کردی مرا آرام تو
گوییا داری به درگاه خداوند از کرم
مرتبتهایی که این سان می کنی اکرام تو
آرزویم سالها این شد که با من یک قدم
آیی اما آمدی جانا دوچندین گام تو
مرغکی بودم گرفتار از بلای روزگار
کردیم آزاده با جادوی عشق از دام تو
شادبختیهای من آغازش از آن روز بود
آن شراب راستین را ریختی در جام تو
از من آوردی به در غم بار دیگر نازنین
ساعی بیچاره کردی باز خوش فرجام تو
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 9
امیر عاجلو 26 خرداد 1400 19:39
درود و سلام موفق و مانا باشید
محمد مولوی 26 خرداد 1400 19:47
سلام و درود
جواد امیرحسینی 28 خرداد 1400 01:08
سلام و عرض ادب استاد قادری بزرگوار. احسنت به این استقبال و احسنت به قلم شما. پاینده باشید
محمد خوش بین 28 خرداد 1400 13:50
سلام و درود ها استاد عزیز
بسیار زیبا
شبنم رحمانی 29 خرداد 1400 03:02
درود بر شما . بسیار زیبا و دلنشین سروده اید .قلمتان نویسا
کیوان هایلی 29 خرداد 1400 11:30
درودها بر شما دوست عزیز و گرامی جناب استاد قادری بزرگوار
بسیار زیبا و دلنشین سرودید
قلمتان نویسا و سبز
کاویان هایل مقدم 29 خرداد 1400 12:22
درودها عزیز دل انگیز
لطف کلامتان پاینده باد
دستمریزاد خوش قلم
علی آقا اخوان ملایری 30 خرداد 1400 00:46
درودها بر شما استاد ارجمند
بسیار زیبا، لطیف و دلنشین سروده اید
دستمریزاد
قلمتان نویسا
علی معصومی 30 خرداد 1400 15:44
دزودها ارجمند