ای برادر بی جهت احساس را داور مکن
گفته های واعظان را گوش کن باور مکن
گر به دنبال نجات و رستگاری می روی
باورت را عرصۀ سرهای سوداگر مکن
دل اگردادی به کس پابندِ عشقت باش و بس
خویش را سرگشتۀ این دشت پهناور مکن
گرچه تشخیصِ عدو از دوستان باید ، ولی
روح را مجروحِ این راه ملال آور مکن
سربچرخانی هزاران طالبان بینی کنون
بی دلیل آهنگ ننگرهار و پیشاور مکن
مستی و دلدادگی فی نفسه ارزشدار نیست
جز به عشق ساقی و میخانه و ساغرمکن
دستِ یاریگر اگر داری بیا بی قید و شرط
قیدها برچین و پا در کفش بی یاور مکن
نکته های نغز را از هر کجا و هرکسی
یاد گیر و کار بند ، آن را فقط ازبر مکن
زین جهان مثل پلی باید گذر کردن فقط
گوهر جان را بهای زرق این معبرمکن
جان انسان لایق رشد است ، نه واماندگی
این ستم برخویشتن بهر ِخدا دیگر مکن
ای پسر ! احوال عشق و اعتماد و دوستی
تا که میشد بد شده دیگر ازین بدتر مکن
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 07 خرداد 1400 01:54
درود بر شما
علی معصومی 07 خرداد 1400 09:43
کاویان هایل مقدم 08 خرداد 1400 10:20
حرف حساب جواب ندارد
کاملا درست و به جا بود این مفهوم
محسن جوزچی 08 خرداد 1400 22:03
جناب کرمی ،درود بر شما ،هر بار اشعار شما را میخوانم پند جدیدی میگیرم ،هر لحظه شاد و تندرست باشید ،اندبشه و قلمتان زلال و پایدار
پژمان خلیلی 09 خرداد 1400 21:08
خواندمتان و لذت بردم