اگر صدای سازِ حزین از اتاق می آید
اگر ز کویِ عشق خبر از فراق می آید
اگر به جای نغمۀ قمری ز بامِ همسایه
نوای آه و ناله و بویِ شقاق می آید
اگر شبانه طرّۀ خورشید را تراشیدند
ازین جفا به جان سحر احتراق می آید
اگر ز راه کینه سیاهی ستاره می چیند
نظر برای نان و نوا ، با نفاق می آید
اگر صدای جلاجِلِ اشتران نمی پیچد
اگرکه کاروان ، ز رهِ افتراق می آید
اگر ز راهِ غفلتِ این قافله چنین ساده
شِکَر به کامِ راهزنان ، اتفاق می آید
اگر کبوترانِ شعف کوچ را پسندیدند
هَزارِ مانده ، در قفسِ اختناق می آید
اگرکه بِرکه منتظرِ اشکِ آسمان گشته
از آن دماغِ لاشخوران چاقِ چاق می آید
اگرسبو و ساغرِ صهبا به خاک افتاده
اگر توان و طاقتِ مینا به طاق می آید
غمین مباش که دگربار با سخاوتِ باد
شمیمِ عودِ تازه به صدها سیاق می آید
دوباره کیارشِ بُرنا سوارِ اسبِ شرف
شبی کمان و تیر به کف با یراق می آید
پرندگانِ شهر دوباره ترانه می خوانند
زِ هر کرانِ دهکده ، بوی وفاق می آید
کبوترِ غریب با بال های پاک و سپید
به شوقِ آشیانۀ خود چون بُراق می آید
دوباره رنگِ خنده به دیوارِ خانه می پاشد
دوباره ماهِ مهر و وفا ، از محاق می آید
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 17 خرداد 1400 20:45
درود و سلام موفق و مانا باشید
منصور آفرید 18 خرداد 1400 09:17
درود بر استاد فرزانه
بسیار زیبا و فاخر
در پناه لطف پروردگار باشید