باز دل را بی سبب انداختم در چنگِ تو
بال هایم بسته شد، با کیدِ رنگارنگ تو
باغِ سبزی داشتم، آرام و دِنج و باصفا
شد خراب آرامِ گنجشکانِ آن با سنگِ تو
مذهبم ترکیبی از انصاف بود و عاشقی
گشت خاکستر، همه در شعلۀ نیرنگِ تو
از سرِ مرغ سحر، احساس آزادی پرید
سهره ترسید از جبین مملو از آژنگ تو
تاکِ قلبم، در کویرِ عاشقی پژمرد و شد
خوشه ای بر دار، در سامانهٔ آونگ تو
عاشقِ آوازِ باد و رقصِ باران گشته ام
خسته ام از سازِ بی مقدارِ بد آهنگ تو
منتظر هستم بدانم کی به آخر می رسد
قصهٔ ویرانی و پس لرزه های جنگ تو
سخت بی تابم، ببینم رفتنت را زین دیار
شرط می بندم، نگردم تا ابد دلتنگ تو
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 01 آبان 1401 10:04
!درود