حرفی دیگه از عشق نزن حنات رنگی نداره
حوصله شنیدن حرف تو دیگه دل من نداره
بهونه های خیلی قشنگ واسه من میاری
میدونم دروغ میگی تو اصلا دوستم نداری
حرف های آخرتو بزن دیگه اصلا دوست ندارم
خودت این خواسته اره من دیگه عشقی بهت ندارم
تو اونی نیستی که یه روز همه دنیام بودی
چرا اینجوری شدی تو همونی که یه روز عاشقم بودی
میخواهی بری برو بین ما دیگه عشقی نمونده
برو دیگه رو اسمم خط بزن فکر کن بین ما چیزی نبوده
میدونم قلب تو دیگه پر شده از دروغ
میدونم عشق مون دیگه شده یه دروغ
غیر از جدای دیگه واسه ما راهی نمونده
آخر این قصه ببین ما باختیم ، خیلی ساده
دیگه آغوشت واسه من ، گرمی نداره
حال میخواهی بری برو گریه فایده نداره
هر چی دلت میخواهد بگو دیگه حرفی نمونده
برو شاید از اول هم عاشقم نبودی برو سپردمت به جاده
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 01 تیر 1400 20:35
!درود
پژمان خلیلی 01 تیر 1400 22:09
حال میخواهی بری برو گریه فایده نداره
سلام و احترم
حال است در این قسمت شعرتون یا سهوا
حالا می باشد !
علیرضا عالمی 08 تیر 1400 00:02
الان، حالا، اکنون