3 Stars

انگاره سبز

ارسال شده در تاریخ : 08 آذر 1401 | شماره ثبت : H9422962

من هم می دانم که لجن زار است دهر
و مسائل کم نیست
و وجود آشفتگی از روی بشر می بارد
اما عجالتا
با همین وضع وخیم
و نبود کسی از آدما
و چراغی که بگیرد در دست
و بتابد به همه اهل ظُلام
گلها می رویند
حتی در دل سر سخت ترین سنگ ها
بوی شان می‌کند آدم را مست
و هنوز خوی وفاداری هست
در وجود حیوانی که سگ می‌خوانند نامش را
باز می آید باد
می کند ما را شاد
و از آسمان دوباره می ریزد باران
من نمی دانم چه رازی است ولی
در به هنگام بهار
هر درختی به تن خود برگ نو می پوشد
و هنوز در دل خاک
دانه ای از گندم
می کند خود را به هفت تا خوشه
تو چه آیا دیدی ؟
دسته گنجشکانی
وقت شب,پرسه زنند بر سر و بالای درخت؟
یا نباشد در فطرت زنبور تولید عسل؟
باز هم می گویم
و چه آتش خوب است
در غیاب خورشید
آن زمانی که کمی بیمار است
می کند ما را گرم
در فصولی که یخ اند؟
همه در جریانند
آن هم به رسم طبع
اما تو آدمی
(کمتر از ذره نِه ای
پست مشو مهر بورز)
دیده ات زیبا کن
و به جریان طبیعت پیوند
دست آخر زندگی
در دیده ات موجز می شود
باورت این باشد

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 38 نفر 70 بار خواندند
امیر عاجلو (10 /09/ 1401)   | محمد دهقان (11 /09/ 1401)   | موسی شریفی (11 /09/ 1401)   | منوچهر فتیان پور (11 /09/ 1401)   | محمد مولوی (27 /10/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (10 /09/ 1401)  منوچهر فتیان پور (11 /09/ 1401)  
تعداد آرا :2


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا