با کسب اجازه از روح حضرت لسان الغیب
گفتم غمِ تو دارم، گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من کو؟ گفتا که اختر آید
گفتم اجاره مسکن، جانِ مرا ستانده
گفتا برو ولایت، تا مشکلت سرآید
گفتم چرا شده قطع یارانه ام دوباره؟
گفتا که رتبهیِ تو از ناین(۹) برتر آید*
گفتم که شاکی ام من از رتبه بندیِ تو
گفتا که باش شاکی تا جانِ تو درآید
گفتم که خم نموده، پشتِ مرا گرانی
گفتا نباش ناشکر، تا روزِ بدتر آید!
گفتم نمانده دیگر در جیب من پشیزی
گفتا بگرد آن را شاید شپش در آید
گفتم که ره ببندید بر این تورّم آخر
گفتا اگر ببندیم از راه دیگر آید
گفتم ز بی ریالی دیگر نمانده حالی
گفتا برو به اسنپ، اوضاع بهتر آید
گفتم خرید خودرو، دیگر محال باشد
گفتا بخر تو قسطی، شاید که خوشتر آید
گفتم که پر کشیده، از سفره ام دگر مرغ
گفتا کمی تحمّل، تا تخم او بر آید!
گفتم که قیمتش شد، با جانِ من برابر
اندازه اش چرا چون تخمِ کبوتر آید؟
گفتا فضول هستی، بس کن زبان درازی!
گفتم که این یکی کار، از بنده کمتر آید
گفتم به وعده هایت امّیدوار باشم؟
گفتا بخواب بابا!! تا صبح دیگر آید
گفتم که خسته ام من، از زندگی خدایا
گفتا خموش "مهراد"، تا قصّه آخر آید
*اشاره به دهک بندی های عجیب و غریب دولت برای پرداخت یارانه ها به مردم
#جواد_امیرحسینی(مهراد)
۱۲ آذر ۱۴۰۱
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 14 آذر 1401 08:38
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
جواد مهدی پور 14 آذر 1401 13:40
درود بر شما جناب مهرداد عزیز
طنزنامه دل انگیز و واقعی بود
لذت بردم
قابل توجه مسئولین سخت گیر که از طنز هیچ بهره ای نبرده اند تا ملت را خوشنود گردانند